Fariba Sedighim
____________
Moon Madness . Andrew Wyeth
_____________
فریبا صدیقیم
قطره خونی از انگشت بریده ی ماه روی شب چکید
نیامدی!ه
جلبک های جوان توی آب های مرده غرق شدند
نیامدی!ه
دریا روی صدایت را گرفت
و کویر
خاک در چشم باران پاشید
بزرگ شدی
جوراب هایت کوتاه
و خیابان از پایت کوتاه تر
کجاست تابی که دست هایت را دراز کند
ه ه ه ه ه ه ه و تن آسمان را قلقلک دهد
حالا به جای توپ
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه خطر سبز می کنی؛ه
به بازی؛ ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه شلاق با پلک هایت طناب می زند
به بازی؛ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه چشم هایت را قایقی کوچک با خود می برد
به بازی؛ ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه پنهان می شوی پشت درخت نارنج و جنازه ها را می شماری
من اما اینجا نشسته ام
ه ه ه ه و نگاه می کنم به اقیانوسی که
ه ه ه ه ه ه ه ه آشوبش را گریه می کند
من اینجا نشسته ام
به این تفریق و تکثیر چشم می دوزم
ه ه ه ه ه ه و انگشت هایم جذام
ه ه ه ه ه ه ناخن هایم جذام
ه ه ه ه ه و دست هایم از مک مک ِ جذام، کوتاه
بزرگ شدی
جوراب هایت هنوز روی بند پهن بود
ه ه ه ه ه و از آن آب می چکید
ه ه ه ه ه که پوست پنجره از باد مورمور شد
ه ه ه ه ه ه واز پشت عینکت
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه به بازی
ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه چشم ابرها از گریه ورم کرد
بزرگ شدی سهراب
و دهانت که به شکل بوسه باز شده بود
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه بر لب های مرگ بسته شد
نیامدی!ه
جلبک های جوان توی آب های مرده غرق شدند
نیامدی!ه
دریا روی صدایت را گرفت
و کویر
خاک در چشم باران پاشید
بزرگ شدی
جوراب هایت کوتاه
و خیابان از پایت کوتاه تر
کجاست تابی که دست هایت را دراز کند
ه ه ه ه ه ه ه و تن آسمان را قلقلک دهد
حالا به جای توپ
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه خطر سبز می کنی؛ه
به بازی؛ ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه شلاق با پلک هایت طناب می زند
به بازی؛ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه چشم هایت را قایقی کوچک با خود می برد
به بازی؛ ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه پنهان می شوی پشت درخت نارنج و جنازه ها را می شماری
من اما اینجا نشسته ام
ه ه ه ه و نگاه می کنم به اقیانوسی که
ه ه ه ه ه ه ه ه آشوبش را گریه می کند
من اینجا نشسته ام
به این تفریق و تکثیر چشم می دوزم
ه ه ه ه ه ه و انگشت هایم جذام
ه ه ه ه ه ه ناخن هایم جذام
ه ه ه ه ه و دست هایم از مک مک ِ جذام، کوتاه
بزرگ شدی
جوراب هایت هنوز روی بند پهن بود
ه ه ه ه ه و از آن آب می چکید
ه ه ه ه ه که پوست پنجره از باد مورمور شد
ه ه ه ه ه ه واز پشت عینکت
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه به بازی
ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه چشم ابرها از گریه ورم کرد
بزرگ شدی سهراب
و دهانت که به شکل بوسه باز شده بود
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه بر لب های مرگ بسته شد
1 comment:
سلام. خیلی خوب و ممنون.
Post a Comment