Shahla Bahardoost
_____________
Burt Glinn Kabuki 1961
_________________
شهلا بهاردوست
به دخترم می گویم
دست هایی که ما را می کِشند عاشق نمی شوند
خواب هایی که می پرند همیشه عجولند
دیوارها تنها تکیه گاهِ این غربت ِ نمناکند
می گویم
رابطه چشمی ست که در تابلو انتظار می کشد
بوی علف هایِ آب خورده می دهد
گاه با نسیمی از کرانه های دور می آید
گیلاسی را بر شاخه مزه می کند
سوار بر باد دور می شود
امروز فرهنگ واژه ها قطورتر از پیش ما را معنا می کند
رنگی از نقاشی های تو سهم گل های پریده رنگ قالی می شود
و دیواری سهم من برای تابلویی که آویخته ام
________
1 comment:
سلام. رابطه،چشمی ست که در تابلو انتظار میکشد...خیلی زیبا ممنون
Post a Comment