Tarık Günersel
___________
qajar era art
____________________
طارق گونر سَل
فارسی : یاشار احد صارمی
مردی با چشم های سرخ
مردی آمده به شهر، با چشم های سرخ
با سر و روی سرخ ، با پیراهن و شلوار سرخ
مردی زار و بیزار از سرخی ،ه
با آینه ها دشمن.ه
آمده سِر راه تو سبز شده
تو هم از بخت برگشته اش زده و عاشقش شده ای
دلت را - آن هم تا بن و بنه اش - ه
به رویش باز و بفرما کرده ای.ه
گفتم که این مرد دشمن خونیِ سرخی بود،ه
فلنگ را بسته و زده به چاک.ه
تو هم از پی اش ُبدو و اُوهوی و باتوام هی .ه
دلت را به روی مرد باز کرده ای. ه
دلِ سرخ و خونی ات را.ه
مرد هم ترسیده و گنده و مُنده تر شده و چشمانِ سرخش
آه ه به این گنده گی.ه
خون چشمش را گرفته.ه
سرخی ریخته روی سرخی.ه
حالا چشم های تو هم که مثل آینه برق می زند.ه
مرد هم یکدفعه در چشمان تو
مممممممممممممممممممممممه اِ ! این که منم.ه
تو هم ویرِ عاشقیت گرفته
دلت را باز کرده ای که " دِ بیا تو دیگه " .ه
ه" این هم قلب من !"ه
چشمِ سرخ سرختر از همیشه
سرخ
سرخ
سرخ.ه
بیچاره مرد که از اندوهش همانجا دراز افتاده دهان باز.ه
سرخ
سرخ
سرخ.ه
با سر و روی سرخ ، با پیراهن و شلوار سرخ
مردی زار و بیزار از سرخی ،ه
با آینه ها دشمن.ه
آمده سِر راه تو سبز شده
تو هم از بخت برگشته اش زده و عاشقش شده ای
دلت را - آن هم تا بن و بنه اش - ه
به رویش باز و بفرما کرده ای.ه
گفتم که این مرد دشمن خونیِ سرخی بود،ه
فلنگ را بسته و زده به چاک.ه
تو هم از پی اش ُبدو و اُوهوی و باتوام هی .ه
دلت را به روی مرد باز کرده ای. ه
دلِ سرخ و خونی ات را.ه
مرد هم ترسیده و گنده و مُنده تر شده و چشمانِ سرخش
آه ه به این گنده گی.ه
خون چشمش را گرفته.ه
سرخی ریخته روی سرخی.ه
حالا چشم های تو هم که مثل آینه برق می زند.ه
مرد هم یکدفعه در چشمان تو
مممممممممممممممممممممممه اِ ! این که منم.ه
تو هم ویرِ عاشقیت گرفته
دلت را باز کرده ای که " دِ بیا تو دیگه " .ه
ه" این هم قلب من !"ه
چشمِ سرخ سرختر از همیشه
سرخ
سرخ
سرخ.ه
بیچاره مرد که از اندوهش همانجا دراز افتاده دهان باز.ه
سرخ
سرخ
سرخ.ه
1968
__________
No comments:
Post a Comment