Sunday, November 1, 2009

Massumeh Ziai

__________________


Mayan Color Dome
____________________

معصومه ضیائی


در بی تویی

به یاد دوستم، پدرم





کجایی تو
؟ه
بی تو روزها گم می‌شوند
و من گم می‌کنم نشانی خانه‌ام را
و یادم می‌رود
ساعت و عینکم را بردارم
و سُر می‌خورم می‌افتم
و نمی‌دانم در کجای زبان مادری‌ام گم می‌شوم
وقتی که تو رفته باشی
و من تو را کم بیاورم
از نفس‌هایم که بی تو
و گوشم بی صدای تو
هیچ نشنود بی تو
که بی تو همه‌ی این سال‌ها تنها به صدای تو خو کرده ‌است
در گوشی تلفن
که گوش‌های دیگری همیشه
در آن گوش نشسته‌اند
و من وابِرَوَم
در این سویی که با خیال ِ تو به خیالی که تویی
و صدا را نشنوم که بی تو از تو می‌گوید
و وابروم
در بی تویی
من یخ می‌زنم
و برگ‌هایم همه می‌ریزند!ه


_______________

1 comment:

آذر کیانی said...

سلام عزیز. خیلی خوب بود.و گفتگوی تازه ی پدر با دختر در جهان تازه ی شعر...ممنون