Qubadi Jali Zadeh
___________
قباد جلی زاده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
سلیمانیه / کردستانِ عراق
________________________
فارسی : سعید دارائی
برفابه ای لزج !ه
۱
باران
مرگ تدریجی ابر است !ه
۲
از رگبار گداخته ي باران
سینه ی برف
چنين سوراخ است !ه
۳
باران
چاقو نهاده
بر گردن برف !ه
۴
باران ، بی حیا
تگرگ ، بازیگوش
برف ، خاموش و
شرمگین !ه
۵
برف
بوسه ای با باران برایم فرستاد
پیچیده در نسیم !ه
۶
برای همخوابگی با باد
برف
بید را به زانو خوابانده است !ه
۷
فرشته ای دل خدا را شکست ..ه
پر و بالش را بدل به ریزه های برف کرد و
فرو باراند !ه
۸
برف
تشکی است سفید و تمام قد
آفتاب روی آن دراز می کشد !ه
۹
قرچ قرچ دنده های نازک برف است
زیر پاهای سنگین باران !ه
۱۰
برف
از ترس آفتاب
گیسوانش را با یخ بسته و
شالی از نسیم بر گردن پیچیده است !ه
۱۱
تا بلندترین نقطه ی کوه
آفتاب
برف را دنبال کرد !ه
۱۲
برف از دامنه گریخت ..ه
شلواری گیاهی
شورتی نرگسی و
برفابه ای لزج
از او جا ماند !ه
____________
No comments:
Post a Comment