Tuesday, December 1, 2009

Ali Reza Seyfeddini - Leila Farjami

___________


علیرضا سیف الدینی
___________________


نگاهی به یک شعر: سلام ایران!- از لیلا فرجامی



جدیت و احساس مسئولیت جنسیت نمی شناسد. خواه شاعر مرد باشد ، خواه زن ، نگاه مسئولش هم به خود شعر ( شعریت ) و هم به مسائل مربوط به جامعه نگاهی است برآمده از تلفیق جدیت و احساس مسئولیت که ازآگاهی نشئت می گیرد. آگاهی از آنچه حرف را به شعر بدل می سازد و همین طور آگاهی از آنچه شعر را مسئول نشان می دهد. اما باید پذیرفت که امر پیوستگی این دو نوعی جمع اضداد است. چرا؟ به دلیل این که نگاهی که برای شعر شدن تلاش می کند در اصل با آنچه در برابرش ایستادگی می کند پیوسته در ستیز است. و نه نگاه مسئولانه به جامعه ، بلکه آنچه شاعر را علیه خود می شوراند همواره در برابر آن بخش از نگاه او می ایستد که به شعریت معتقد است. بنابراین ، کار شاعری که شعرش تلفیق این دو باشد سخت دشوار است . او همان طورکه شعر می سازد ، و سازنده به شمار می رود ، درعین حال ویرانگر هم هست. به دلیل این که فرمی که از بیرون با سماجت در برابر تلاش ادبی- هنری اش مقاومت می کند و قوایش را بی هیچ تردیدی در جهت اضمحلال آن اندیشه ای به کار می بندد که قصدش ساختن تصویری است آگاهی بخش باید و باید ویران شود. اگر شعر ، در این بخش از کار در برابر آن روایت کلان آن طور که باید نایستد و با آن به ستیز نپردازد ، این به این معنی است که شعر با آن در یکسو قرار گرفته و در جهت اهداف آن حرکت کرده است. اما چه باید کرد تا همان اندازه که شعر باید ساخته شود ، آن نگاه مسئول ( نسبت به جامعه) همان طریقی را طی کند که شعر طی می کند؛ یعنی خدمت به شعور. یکی از این راه ها شکستن خط روایت است . روایتی که قادر است پیش از شعر شدن شعر شعریت را از شعر سلب کند. این مهم ترین راهی است که می توان با به کار بستن آن هم شعر و هم نگاه به شعر و هم نگاه مسلط و درعین حال عاری از انفعال به مسائل مربوط به جامعه را دگرگون کرد. اما نباید اشتباه کرد که چنین ساختن و برساختنی تمایل به خط دادن و سیاسی بودن است. نباید با دیدن عناصر تاریخی و سیاسی در شعر بلافاصله به ان نتیجه رسید که شعر واجد چنین عناصری شعری سیاسی است. چرا که چنین شعری ، شعری تک بعدی نیست که صرفاً با نگاه سیاسی اش در برابر آنچه با آن تخالف دارد ایستاده باشد. شعری است دو بعدی یا همین کافی است که بگوییم شعراست. شعری جدی و واجد احساس مسئولیت .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

سلام ایران ! شعری است که به واسطه برش ها شعر می شود. آن برش ها را شاعر انتخاب می کند، نه سوفلوری که پایین صحنه نشسته باشد و چیزی را به او یاد آوری یا دیکته کرده باشد. ما تمام این عناصر را در بستر و موقعیتی دیگر دیده و خوانده ایم ، اما ترکیب ترکیبی است که از یک سو حرف را به شعر بدل می کند، و از سوی دیگر مراقب آن است که هم خود را برآن روایت کلان تحمیل کند ( با تکه تکه کردن) و هم شعری بسازد . گذشته ازاین ها ، ساده به نظر می رسد ، چون همان طور که گفته شد ، عناصر آشنای زیادی در آن به چشم می خورد که هر کدام شکلی سنگ شده دارد و ظالمانه بر شعر می تازد. اما کار آن جا دشوار می شود که ما رفتاری را با آن عناصر به اجرا در آوریم که آن سنگ در نتیجه اقدام ما تکه تکه شود. و می شود.
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
___




Francis Jean Marcel Poulenc / “Trois Mouvements Perpetuels” for solo piano (1918)

*performed by Alfonso Bertazzi




_____________

No comments: