Monday, February 1, 2010

Shahrokh Setoudeh Foumani

_____________



شاهرخ ستوده ی فومنی

________________



وطن مالوف

با چمدانی خالی ترکت کردم
در این سال ها
این تمام نقش من بود
در زندگی
همین رفتن ها
جراحت را کهنه کرد


سرنوشت و گریه هایم را پاک می کنم
نام شاعر محبوبم را فراموش کرده ام
و از نومیدی به صورت نام ها دست می کشم
باید دیگر به مرگ در خیابان ها - پیاده رو های تازه عادت کرد
گل ها - کندو ها
رسالت عتیق خود را از یاد برده اند


من تنها به عفو عمومی می اندیشم
چیزی جلو دار زوال خانوادگی من نیست
من بی وقفه به اتمام می رسم


نگاه کن
روزی نامت تمام می شود
آنگاه که عمرم به اتمام می رسد
و دیگر دست باد نیز به گیسوان تو نخواهد رسید
برای نامت کاری کن
من بی وقفه به اتمام می رسم

_________

1 comment:

آذر کیانی said...

سلام. من تنها به عفو عمومی می اندیشم....شعر تازه هست و به روز...خیلی خوب .ممنون