Naser Kakhsaz
______________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi0XVvAspUITF38_0cbGIVixXUFitNyJuWgvPsRIG-2v7VzzZq-H9fh1xdnCl9a8la6trI-KJANjgk_voEU5h2O-o3dzSYMQt0BbCMxn7gB2a0elVNuqqVeWgd-TEhwZwHhnoqJ7T4ZTKUY/s400/03.jpg)
![Align Center](img/blank.gif)
José Parlá
______________
ناصر کاخساز
به مناسبت کشتن محمد رضا زمانی و آرش رحمانی پور
هفت صبح
خون به صورت آسمان
میدود
بغضاش میترکد
و قطرههای برفی اشک
بر گونههای کوه
یخ میزند
هفت صبح است، بر میخیزم
گلوله به قلباش میخورد
و صدای متراکم،ه
جسم فشردهی آهن را در بناگوشاش
پاره میکند
سرم به یخ پشت پنجره میخورد
و میافتم
تلخی ضربه و انفجار
در دهانم.ه
خدایان کُشتن و دشمنی
فاتحین بزرگ کشورهای کوچکِ تن
«دشمنانِ» بی سلاحِ «خدا» را
این تنهای تنها را
در تنهائی بزرگِ آغوشِ تنگِ دیوارها
با دندانهای گرگی گلولههاشان
میخورند.ه
28 ژانویه 2010
_________
1 comment:
سلام. و شاید خیلی تلخ تر ازاین سروده بر ما رفت بوقت شنیدن خبر....خیلی خوب وممنون گرامی
Post a Comment