Shahla Bahardoost
_______________
Stephanie Jantzen, The Dancer of Light,” Maharashtra, India
_______________________
شهلا بهاردوست
برای آنکه دلش زنده می شود به عشق
هوای ِ ناخوش
هوا اینجا چه ناخوش، هیچ دم نمی زند
رعد ترس می زند، توی دلم برق می پرد
دلم که دل نیست، دلدارش نیست
کفشهایت چه تمیز برای رابطه ها!
رابطه ها چه بی ربط، هی نزدیک، هی دور می شوند
موهایم بیخود چشم کشیده به تو
وقتی دلت دور تنم چرخ
نفس نفس زنان، تند تند
پاورچین پاورچین کمر می زند!ه
هوا اینجا چه ناخوش، هیچ باران نمی زند
مرد من نامرئی، شمع ِ مرا فوت می کند
داش آکل مرده است و درخت
درختِ باغ، توی گوش کبوتران، هی ی خش خش
و تو طناب را هی سفت می کشی
و
خدا رنگ گلها را نمی دید
وقتی چکه های تو مرا سبز می کرد
و
تو چرا می ترسی وقتی مثل فرفره ها گیج می چرخی
مثل ابرهای سیاه مرد می شوی
و
من چه شور می شوم وقتی که تو شبیه من دست تکان می دهی
وقتی نسیم بوسه هایت را در هوا چیده روی گونه ام می نشاند
آه ه ه
صدایت گم یا که گوشم کر؟ه
به خوابم بیا، به بیکرانه خیالم بیا
دلم تنگ تو را می خواهد!ه
یادت باشد بوی یاس ها روی تپّه ها
یادم باشد بویِ عسل روی آبی ها
یادت باشد دروغ نگفتم که می آیم!ه
یادت باشد دروغ گفتی که در سفر می مانی!ه
حالا ملافه هم روی خطوط دلتنگ با من پیچ می زند
چقدر خوابهایم بوی سیگار و گریه گرفته
اتاق دلش می خواهد زیر گوشم جیغ، تا طناب ها بکشد
و
من چقدر دلم می خواهد، چقدر دوست دارم
صدای زنگ ها را، صدای خنده های بلند تو را
دور از طنابهای اتاق!ه
امشب پنجره چه سرد روی بدرود می لرزد!ه
هامبورگ، مارس 2010
از مجموعه خواب زیتون
_____________
The Isle of the Dead, Op.29 by Sergei Rachmaninoff
______________
3 comments:
شهلا جان
چقدر این شعر به دل می نشست...مرسی
هواي ناخوش اينجا
بارن نمي زند و من چرخ مي زنم ،دور تو چرخ مي زنم و چه بيهوده
عشق بوي عسل نمي دهد و من چه بيهوده دور تو
خانم کاراتون حرف نداره تبریک می گم
Post a Comment