Thursday, April 1, 2010

Hossein Tavafi

_____________


Antique Turkish Tile, An Iznik tile Circa 1860
___________

حسین طوافی


سطرهای نانوشته




همین جا
همین حوالی
پدر ِ پدر ِ پدر ِ پدربزرگم روزی
به دنبال گُرزه ی گاوساری می گشت
که جد اش
در مزرعه ی نبش پل دفن کرده بود
شاید روزی در همین روستای پراکنده
عاشق دخترکی شده بود
که شالی بر دوش می آمد
کمی آنطرف تر
شاید روزی
زنان از درخت آلوچه عشق می چیدند
و عموی عموی عموی پدربزرگم
پرده را پس زده بود و
بوسه ای چیده بود و
عشقی ربوده بود
قد همین سرخی ِ کم رنگ
که امروز کف دست هایم دارم
شاید مردمی بودند
که رفتند به فتح بغداد
و شکستند در آب ِ نیل
شاید روزی
در همین قریه
جد ِ اعلای جد ِ اعلایم
چوب دست ِ گردویش را گم کرد
و سیل گاوهایشان را برد
پدر ِ پدر ِ پدربزرگم شاید
روزی بر قدم گاه ِ همین امام زاده
خمره شکست و
شاید نعره ی مرگ
از کنار ِ همین گالی پوش
به آسمان رفت
وقتی مادر ِ مادر ِ مادربزرگم
و مادرانش پیش از این
گردن آویزها
به قزل باش ها و قزاق ها دادند
شاید روزی همین جا
نیاکانم
به سواران ِ سبز پوش
جزیه ی آتش دادند

ببین !ه
به همین راحتی است
سطرهای نانوشته ی تاریخ را می گویم
ما تنها می توانیم حدس بزنیم
ازهمین برگ های شسته
همین نهرهای پراکنده
تا آن سوی این رود
با پای برهنه برویم
و برای هم
دست تکان دهیم




قریه کیسم و چهارده گیلان – اردیبهشت 1383
از :( ( قصیده های سپید )) ، 1387، رشت ، نشر فرهنگ ایلیا



___

distractionsoflola:

Marche Slave (Slavonic March), Op. 31
perf. by the Berlin Philharmonic, Herbert von Karajan, cond.
Peter Tchaikovsky



__

1 comment:

آذر کیانی said...

سلام. وشاید و شاید و شاید...تاریخ به همین سادگی نوشته میشود و خیلی خوب بودوممنون.