Saturday, May 1, 2010

Firoozeh Mizani

_______________


Henri Cartier-Bresson .Undated
_____________________

فیروزه میزانی



خانه را نمی یابم



خانه را نمی یابم
و خاکسترم را
که نام معابر و میدان ها
ه ه ه ه می دانست
ه ه ه ه ه ه ه و
همسایگانم را
پیش از آنکه رفته باشم

آن دورتر
که سایه هایی مرا احاطه می کردند
نام قدیمی ام را خاک
می بلعید و
بذرهای رسیده ام را
ه ه ه ه ه ه دهان های دیگر

آیا صورتکم را ربوده اند
آن گونه که اتاق ها و گنجه ها را ؟
ه
شاید
شاید کسی مرا می شناسد-
ه
این لاشه ای که می پایند
بر قناره ی شب

همسایگانم
از راه ها رگ بریده اند
و رفته اند
با سایه هایشان

از چیست
می پرد
رنگ گذشته ی آن در ؟
ه

آن دورتر
که بوریایی بازوان گشوده
نیمرخم
از نسیمی بیدار می شود
و خاکسترم
که از معابر و میدان ها می گذرد
- تا خانه ام
ه نام قدیمی ام

تنها همین نسیم
که بال شکسته اش را
در خاک می جوید
عرصه ام را
فراختر می کند.ه





________


Gabriel Fauré - Pie Jesu (from the wonderful tumblr, theowlhooteth)


___

1 comment:

sheida mohamadi said...

انگار همه نوستالژی ما در ما و زمان بود.
از چه رنگ در می پرد؟