Tuesday, June 1, 2010

Somaye Tossi,Korosh Hamekhani

_____________


Tim Walker
_______________

شعر : کوروش همه خانی
نقد : سمیه طوسی



هیچ نقطه ای
نُک به تاریک نمی زند


ماه بی پارو

از سفر بر گردد
ساحل
ه ه با دل شوره ی آب
برای اش کف بزند


گنجشک

غنچه از گلو در آوَرَد
باغچه
آواز بگیرد


من و شب

کنار پاشویه
ه ه ایستاده ایم
در تابلوی حوض
آیینه شمعدان شویم
روز
فرشته
ه ه فواره بکشد
تا مداد ها ی باران
روی زمین
رقص بریزند

به قول ژولیا کریستوا، زبان متن ادبی منش دوگانه ای دارد از یکسو وابسته به قوانین هر روزه زبان است و از سوی دیگر در کنش شکستن این قواعدو قانونها تحقق می یابد. از شالوده شکنی ؛ متنی بیگانه وارد متن اصلی می شود. به عبارت دیگر هر متن دارای معناهای بی شمار است. شاعر یا مولف خواهان آن است که قاعده ها را رعایت کند، اما در گوهر کار ادبی است که هر قاعده و قانونی شکسته می شود. او می خواهد زبان را مهار کند اما زبان مهار او را به دست می گیرد!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
شعر ؛ اثری است مدرن در حیطه ی زبان که علاوه بر پرورش قابلیت های کلمه ، سعی در خلق ترکیبات نو و استفاده از پتانسیل های زبان نموده است . «مدرن بودن شکستن سنت نیست بلکه جدایی از تکرار بی پایان مضامین ؛ عناوین و اسطوره های کلاسیک است . زبان مدرنیست در زبان هماره معاصر باقی می ماند و با آزاد سازی کلمه از معانی متعارفش ؛ جنبه ی جدیدی به زبان می بخشد » .همان چیزی که بارت از آن بعنوان « درجه ی صفر » کلمه یاد می کند .شعر اگرچه به ظاهر یک شعر طبیعت گرا و تصویر پردازانه است ولی در اصل یک اثر سیاسی _ اجتماعی است که از درون شاعر ریشه گرفته و به بار نشسته است .نوع احساسی که در شعر جاری شده ؛ احساسی ژرف است که بر اثر پدیده ها و مناسبات بیرونی ؛ شعر را از درون خلق کرده است .اثر چنان ابعاد وسیعی در خود دارد که معناهای گوناگون از خود بروز دهد ؛ در حالی که تم اصلی و درونمایه ی واقعی گم نشده و سیال در هر برداشتی ؛ وجود داشته باشد . همپوشانی مستمر و دقیق اجزاء ، به نحوی است که بدون آنکه تعمدی در کار باشد ؛ شعر را بصورت یکدست در انتقال مفاهیم یاری نموده است .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه


از آنچه در اثر وجود دارد ؛ تنها به صورت فهرست وار به بیان مواردی پرداخته شده است .ابتدا چند مورد کلی بیان و سپس چند مورد جزیی تر بررسی گردیده .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ه1- در فضای کلی این شعر، دو تا « شب » جاری است: ه

یک - فضای سیاه و تاریکی که از همان آغاز شعر، بصورت پس زمینه در اثر وجود دارده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
دو- شبی که شاعر بروشنی نام برده و به آن اشاره کرده است.

پس یک شبی نمادین_ یک شب اجتماعی _در شعر جاری است و یک شب واقعی . شب واقعی بصورت منظم به روز می رسد، اما تمام شدن شب اجتماعی که خود نماد خفقان، سیاهی و تاریکی است و رسیدن به روز اجتماعی یا همان آزادی را اندیشه اصلی شعر و امید والای شاعر می توان برشمرد. در نتیجه اثر، یک شعر کاملا سیاسی- اجتماعی تاویل می شود که در پس نمادهای طبیعی که بعنوان کلید به کار برده شده اند؛ مستتر می باشد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه2- عناصر طبیعی به کار برده شده در شعر تنها نمی توانند استنادی باشند برای یک اثر طبیعت گرا. تمام عناصر به صورت نماد قابل تاویل اند . اما آنچه نباید ناگفته بماند، تداعی هر رکن طبیعت به طبیعت وابسته آن است. بعنوان مثال: ساحل علاوه بر کناره امن ( در تعبیر سیاسی) خودبخود تداعی کننده دریا هم می باشد. ( طبیعت وابسته) که شور بودن ناشی از نمک آب دریا، دلشوره را درخشان تر می کند. این روابط تنیده در هم، باعث می شود تا شعر به ماندگاری برسد، هر چند مخاطب تمام عوامل وابسته را جزء به جزء پیدا نکرده باشد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه3- نگاهی اجمالی به سیر زبانی شعر، این تصور را به وجود می آورد که شعر از لحاظ زبان یکدست نمی باشد و دو گانگی در زبان دیده می شود!اما اینطور نیست ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
صمیمیت و عاطفه لبریز در بیت: من و شب/ کنار پاشویه ایستاده ایم، در هیچکدام دیگر از سطرها وجود ندارد.گویی این سطر زبان را به چالش کشیده و لحن متمایز از بقیه ابیات و یک ناگهان گویی _ طوری که انگار راوی دیگری به شعر می آید را آفریده است .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اما توجهی دوباره به اثر ( توجه نه موشکافی) روشن می کند این بیت، تنها زمان حال در کل شعر است. بارت در تحلیل شعر مدرن و کلاسیک می نویسد که « ملموس ترین زمان برای شعر، زمان حال است» خصلت فعل در زمان آينده و تصور دور بودن ناشي از آن( اینكه مي دانيم اتفاقي مي افتد، اما نمي دانيم كي)باعث می شود تا مخاطب زمان حال را بهتر حس کند و زودتر در آن فضا قرار گیرد. صمیمیت ناشی از این امر،در برجسته شدن ابیات، تاثیر مستقیم گذاشته و مخاطب را با حس ِ عمیقی با خود همسو کرده است .کاربرد ظریف و آگاهانه « کنار پاشویه » که حکم قید مکان را دارد ، در تاثیر بخشی و ملموس تر نمودن فضا فوق العاده عمل کرده و رنگی از واقعیتی پذیرا ؛ به همه چیز بخشیده است .اما آنچه در این ابیات جاریست ؛ تنها به همین جا ختم نمی شود . نتیجه انکار ناپذیر دیگری را که بدست می دهد ، روشن می کند که این بیت مرکز ثقل شعر می باشد. تمامی ارکان به آن وابسته و روی آن استوارند. شعر از اینجا روی هم منطبق می شود تمام سپیدی روی سیاهی را می پوشاند .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
این قدرت جاذبه، ناشی از کاربرد آگاهانه زبان است که شاعر بدون هیچ لطمه ای به پیکره زبان، دست به خطر کردن در اين حيطه حساس زده و موفق هم بیرون آمده آفرين!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ه4- زمان آینده گاه به تردید استوار است و گاه به احتمال .اما در شعر ؛ با تمام زمانهای آینده ای که دیده می شود " اگر" وجود ندارد. " اگر" حالتي است كه روابط علل و معمولي مي آفريند. اما تحكم جاري در افعال اثر؛ به نحوي نيست كه آنها را بهم وابسته ساخته باشد. به بيان ديگر، اين پديده ها، خواهي- نخواهي اتفاق مي­افتند، جبري طبيعي آن ها را وادار به رخ دادن مي كند (دليل روشني كه استفاده از عناصر طبيعي را توجيه مي كند). پس ناگزيرند که به وقوع بپیوندند !اين عدم اختيار و جبر، نشانه اي مي شود از ظلم. (به اركان دقت نماييد كه از جزئي ترين تا اساسي ترين ها در شعر. چطور همه به معنا و هدف مي رسند!)ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه5- صنعت مبالغه به کار برده شده در ابتدای شعر، باعث شده تا اولین بیت های شعر، از بقیه بیت ها جدا باشد. هیچ نقطه ای / نک به تاریک نمی زند؛ شدت بد بودن و دوری جستن از تاریکی را بیان کرده. حتی نقطه هم از تاریکی گریزان است. این نقطه؛ مقیاسی است برای سنجش ( حکم لحظه را داردبرای بیان زمان) علاوه بر آن؛ اندازه سطح تماس نوک یک پرنده را که در نظر بگیریم به اندازه یک نقطه است.خصوصا اگر پرنده کوچک باشد. این کاملا طبیعی است که اکثر پرنده ها در شب؛ دیدی ندارند تا بخواهد نوک بزند. پس این تاریکی؛ تاریکی شب نیست. این همان تاریکی اجتماعی است. که در بند 1 گفته شد . این بیت آغازین؛ در حکم جمله دستوری است تحکم ناشی از آن، باعث تاثیر بلافاصله شعر وارتباط با مخاطب می شود. حکمی که بلاتغییر است و تا چنین باشد، کوچکترین اتفاقی نخواهد افتاد.تاویل متن در این قطعیت شکل می گیرد و مخاطب از ابتدا خودش را با اثری چند لایه روبرو می بیند .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ه6- باغچه/ غنچه از گلو درآورد/ گنجشک / آواز بگیرد. ه

این طرز نوشتار و خوانش کاملا مثبت، برای بند بالاست.اما، نوشتار به طرز فعلی شعر ( گنجشک/ غنچه از گلو درآورد/ باغچه/ آواز بگیرد) دو وجه مثبت و منفی را دربر می گیرد. اما فضای تیره شعر، وجه منفی را پر رنگتر می کند . جابجایی باغچه و گنجشک را فقط نمی توان یک کاربرد زبانی خاص یا شاعرانه یا ... بر شمرد. زیرا که اولین و مهمترین کلید در تعابیر سیاسی در شعر را همین بند عهده داراست. قبل از بسط بیشتر؛ اشاره ای داشته باشم به کلمه ای که این بند را درخشان کرده تا پرده ها کنار رود. نقش کلیدی در این ابیات درخشان بر عهده « گلو» می باشد که حداکثر کاربرد در القاء معنی را داشته است. دو پهلویی و دو معنایی که از « گلو درآوردن» استنتاج می شود: یکی ، به مفهوم باز شدن، و دو: جدا شدن، باعث نهایت تاویل در متن شده. مفهوم ابتدا؛ بند را مثبت و دوم ، منفی می کند. ( این شگرد بیانی و کاربرد کلامی به این ترتیب را در کمتر اثری به چشم دیده ام که در نوع خود کم نظیر بود) با این اوصاف، معانی کاملا روشن است. آواز گرفتن در مفهوم مثبت باغچه ایست که سر تا سر از گل شکوفا شده، و در مفهوم دوم، آواز، آوای درداست که با این تعبیر، شعر، شعر اعتراض می شود. همین دو پهلویی ها سبب شده تا شعر خودش را در خودش مستتر کند. این مهمترین اصل ِ آثار اجتماعی- سیاسی است ( بعنوان مثال مراجعه شود به نقد شعر معروف خوشا نظر باز یا که تو آغاز می کنی، از استاد شاملو)ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ه7- كليدهايي كه شاعر براي باز شدن قفل ها و كنار رفتن پرده ها در شعر گذاشته، بسيار جالب و قابل تعمق است. شعر به زيبايي دروني و بيروني به روز مي رسد. حتي با اشاره به تقابل عناصر در اثر، مي توان آن همپوشاني و انطباق اشاره شده در بند 3 را نشان داد. سپيدي در برابر سياهي قرار مي گيرد. كافي است تعدادي قفل و كليدها را روبروي هم قرار دهيم تا علاوه بر نمود تقابل عناصر، قدرت اثر نيز گشوده شود: (اين ارتباط گاه بصورت تضاد است، گاه معنا)ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

سكوت ناشی از تاريكی / رقص (نماد شادی) ه
ماه /آينه
ماه / فرشته
گنجشك / نوك
آينه و شمعدان / سرور و شادي در فعل كف زدن
فرشته / نشانه اي از مجسمه آزادی
حوض / فواره
شب / روز
فرشته / روز (آزادی) ه
زمين / مادر و موطن كل عناصر طبيعی بالا. ه

ه8 - از تشبيهات بی بديل و استوار اثر،که بسیار قابل تامل اند _ علاوه بر تشبیه ماه به زورقی بی پارو _ يكي از جذاب ترين تصويرها، تصوير آخرين ابيات بود:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
تا مداد هاي باران/ روي زمين/ رقص بريزد. تصويري كه هر چه دارد، وامدار مدادهاي باران است. اشاره اي بديع به خيس شدن زمين در اثر بارش باران. گويا باران تشخيصي يافته تا با مدادي در دستش زمين را بصورت نا منظم ونقطه- نقطه، رنگ كند، تا يكدست شود.لذت کودکانه و معصومیتی که در این بیت جاریست ؛ به لطافت و پذیرفتن آن و حسی خوش بعنوان آخرین سطرها ؛ کمک شایانی کرده است .رقص علاوه بر كنايه از شادي (كه باز در بعد سياسي شعر، بسيار تاويل پذير است) نا منظمي نقطه ها را هم نشان می دهد . این استفاده های چند گانه از معنا و کلمه باعث شده تا طیف مخاطب وسیع تر و شعر گسترده تر شود .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه9 - بررسي ساختاري و زباني شعر ؛ حاكي از آن است كه هيچ بندي را در شعر نمي توان جابجا نمود . این مهم را می توان با استناد به خود شعر ثابت نمود . شعر يك اثر تنيده سياسي- اجتماعي است: حال اگر بعنوان مثال بند گنجشكي/ را بعنوان آخرين بند لحاظ کنیم ، به شعري معمولي تبديل مي شود ؛ که هر چند از لحاظ ساختاری لطمه ی چندانی نمی بیند ؛ اما از نظر فرم و مفهوم ؛ به شدت عوض شده و بعد سياسي اش را هم حداقل به قدرت فعلي از دست مي دهد؛ چرا كه:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
الف- بند آخر تنها و تنها بار مثبت مي گيرد و بار منفي مستتر و اشاره شده را از دست مي دهد. از دو پهلويي در مي آيد و تنها يك معنا مي پذيرد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ب- تقابل گنجشك در انتها و نك در ابتدا، شعر را يك اثر دوري تبدیل مي نمايد و ساختار عمومي و منسجم آن را تحت الشعاع قرار می دهد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ت- تعبير جامع ابتداي اثر، تنها محدود مي شود به اينكه گنجشك در روز در باغچه پرسه مي زند و شب ها نه (آنچه قانون طبيعت است و بچشم مي بينيم) شب نمادين كم رنگ و حتي محو مي شود. از آن پس، شعر به يك اثر ناتوراليسم تبدیل و بسياری از قدرت تاويل ها را از دست مي دهد.(معنا تغییر می کند )ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ج- فرم شعر به طور كلي بهم مي ريزد. اتصال ابتدا به انتها، يك اتفاق مي شود، آنچه در اين دايره صورت مي­گيرد، اتفاقي ديگر است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
د- مركز ثقل شعر، از دست مي رود و زبان بايد بررسي شود. ه

پس به نظر مي رسد، شعر كامل ترين حالت ممكن را پديد آورده و زبان براستي شاعر را مهار كرده است!آنچه که می بینید اثری درخشان و ماندگار است که ماحصل شاعری ست که با زبان مدرن ،شالودی شعر را به نفع ماندگاری رقم زده است .ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه





__________

Hello - Schuyler Fisk / The Good Stuff (2009)


__________

No comments: