Azadeh Davachi
____________________
David Levinthal - Untitled (from Netsuke series)
___________________
آزاده دواچی
روایت چند تصویر
شات اول
و زمین برعکس بود
ودستهای من هم
دوست داشتم آدمها را نبینم
صداها را نشنوم
و مثل سیمهای این شهر لعنتی
روی کلاغها خوابم ببرد
شات دوم
عکسی از من گرفت
تا نباشم
و روی خودم بند آیم
و روی همه ی روزها
برعکس بودم من
برعکس تمام عکس هایم
و چه خوب از زاویه ام
دوربین لبخند می زد
شات سوم
گیرکرده بودم روی هوارهای این شهر
کنار صداهای بی جان
میان ستونها
روی ریلهای قطار و
مدام زن می شدم
و تما م شدم
دریک چشم بهم زدن
شات آخر
همه ی آفتاب
پنجره ای بود که ندیدمش
همه ی من
ناتمامی بود خشکیده بردیوارها
گفت بخند
و لبخند یعنی آخرین تصویر
و زمین برعکس بود
ودستهای من هم
دوست داشتم آدمها را نبینم
صداها را نشنوم
و مثل سیمهای این شهر لعنتی
روی کلاغها خوابم ببرد
شات دوم
عکسی از من گرفت
تا نباشم
و روی خودم بند آیم
و روی همه ی روزها
برعکس بودم من
برعکس تمام عکس هایم
و چه خوب از زاویه ام
دوربین لبخند می زد
شات سوم
گیرکرده بودم روی هوارهای این شهر
کنار صداهای بی جان
میان ستونها
روی ریلهای قطار و
مدام زن می شدم
و تما م شدم
دریک چشم بهم زدن
شات آخر
همه ی آفتاب
پنجره ای بود که ندیدمش
همه ی من
ناتمامی بود خشکیده بردیوارها
گفت بخند
و لبخند یعنی آخرین تصویر
_________
‘Tarantella’ by Antonio Forcione [Touch Wood, 2003]
___________________
1 comment:
آزاده جان چقدر دلم برای شعرهات تنگ شده بود.ممنونم. بسیار شعرهای زیبایی سرودی
Post a Comment