Wednesday, December 1, 2010

Azita Ghahreman

___________________


آزیتا قهرمان
_______________


سفیدِ هیولایی


آواز بی پرنده ه ه فروردین بی درخت ه ه عشق بی دست وهست
نام تو را
به پیشانی ام ه ه شلیک کرد وبرد
تا شکلِ گلی سفید وهیولایی
ه درآسمان سیاه
تا زانو روبروی خدا
ه ه خم شوم

برویم
ه ه سروهای آبی امشب پیدا کنیم
ه ه برویم امواج دیگری ه ه در این صدا با ما بسوزد
ردای نارنجی
ه درنوبت من است

این بطری و کتاب می مانده ه
من رفته ام
می دانم عادت می کندغروب
ه ه به اشباح لانه اش
احترام به میله ها
ه ه به سایه قسطی اش
این ابرها می بارد
ترکیب شعله ها
ه ه در ما ه ه عجیب می شود
افسون کافه ها
ه ه بوته ی گلی سرخ


چه تند در را زدند
ه ه آمدنده ه بردنده ه رفتنده ه کشیدند
چه زود حرف های دزدکی
ه ه کاغذقایقی ه ه کوچه ی دلبری
تلخ
ه ه دستم به شانه ات نمی رسده ه باز باران چرا گرفت ؟ه
ای گربه های زرد
ه ه ازما گذشت ه ه کالسکه رفت
یادت هست چه اسب های روشنی ؟
ه

حرف های تو برق می زند امشب
ه ه کرم شبتاب شدی؟ه
راستی صوفی کجا ه ه کی بی من سفرشدی
کلمه ها کی آمدند
ه ه روی میز ه ه شاعر شدند
لیوان سوراخ دارد
چرا ه ه بشقاب ها دیوانه اند ؟ه
تو ساغر را بریز تمام ه تو از خودت بگو
دریا ازکی
ه ه به این خیابان دچار شد ؟ه
درخت گیلاس
ه ه دراین عبارت آتش گرفت

چقدر صدا می ریزد و درسطر کوچکی
ه ه - جا نبود؟ه
شاخه ی سرخ ه ازشکاف لبم ه ه بیرون
دوباره
ه ه در قصه ای که درد می کشید
هی کوه
ه ه دره ه ه خواب و خاطره
دوباره
ه ه با کوچه های خاکی ه ه خلوت شدم


با دفتر ومداد سبز
ه ه شهرها چرخیده اند و حدس می زدی
ماه قاتل است و حدس می زدم
آسمان مرا تمام کرد و راه دورمی زند
ه ه امشب

آمدی
ه ه و سمت های دیگری ه ه ا زنو زمین
آمدم
ه ه و رفت های دیگری ه ه از من سلام



______________



Deuter - Caravan


___________________________

1 comment:

مهشید شریفیان said...

دست مریزاد دوست عزیز و مهربان. مثل همیشه زیباست