Majid Naficy
__________________

Life Drawings Book by Noella Mills
_____________
مجید نفیسی
پزشک ده
به یاد رسول هرندی زاده
بر درگاه خانه ات
در حاشیه ی ده "شلمزار"ه
لربچه ای به مشت می کوبد
تا از شیشه ی بخارگرفته
به چهره ی او بنگری
که در کنار مادیانی زین کرده
بر آستانه ی پر برف ایستاده است.ه
دکتر جان! کیف چرمی ات را بردار
زائویی نوجوان آنسوی کوه ها
در بستر مرگ خوابیده است.ه
در حیاط درمانگاه
کنار ده "سروش فادران"ه
نزدیک کوه "آتشگاه"ه
دختری می گرید و می خندد.ه
دیشب از حجله گاه گریخته
و امشب مرد خواستگارش
با دختر دیگری به حجله می رود.ه
دکتر جان! قرص های گچی ات را رها کن
و چون همدمی رازدار
به پیشوازش بیا.ه
گرگ ها زوزه می کشند
از بلندی های "سوه" و "کوهرود"ه
تا ریگزارهای ده "مار"*،ه
جایی که ابلیس فریبکار
از باغ بهشت به زمین افتاد.ه
دکتر جان! جامه ی آبی ات را بپوش
و بگذار داروی خواب
از سنگینی تنت بکاهد.ه
"حوا"ی تو بی گمان
به جستجویت تا خانه ی خدا
پای پیاده خواهد آمد.ه
12 فوریه 2010 در حاشیه ی ده "شلمزار"ه
لربچه ای به مشت می کوبد
تا از شیشه ی بخارگرفته
به چهره ی او بنگری
که در کنار مادیانی زین کرده
بر آستانه ی پر برف ایستاده است.ه
دکتر جان! کیف چرمی ات را بردار
زائویی نوجوان آنسوی کوه ها
در بستر مرگ خوابیده است.ه
در حیاط درمانگاه
کنار ده "سروش فادران"ه
نزدیک کوه "آتشگاه"ه
دختری می گرید و می خندد.ه
دیشب از حجله گاه گریخته
و امشب مرد خواستگارش
با دختر دیگری به حجله می رود.ه
دکتر جان! قرص های گچی ات را رها کن
و چون همدمی رازدار
به پیشوازش بیا.ه
گرگ ها زوزه می کشند
از بلندی های "سوه" و "کوهرود"ه
تا ریگزارهای ده "مار"*،ه
جایی که ابلیس فریبکار
از باغ بهشت به زمین افتاد.ه
دکتر جان! جامه ی آبی ات را بپوش
و بگذار داروی خواب
از سنگینی تنت بکاهد.ه
"حوا"ی تو بی گمان
به جستجویت تا خانه ی خدا
پای پیاده خواهد آمد.ه
* به گمان برخی از مفسران قرآن، آدم و حوا پس از خوردن دانه ی ممنوع به ترتیب به "سراندیب" و "جده"، و مار اغواگر به اصفهان تبعید شدند. سرانجام پس از سالها دربدری، جفت نخستین یکدیگر را در محل "عرفات" در نزدیکی خانه ی خدا بازیافتند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه
_________
No comments:
Post a Comment