Sahand Aghaei
_______________________
17th century - Iran
_______________________
سهند آقایی
توس
مثلِ مردههای زمین که مرگ میکنند با هم
زندگی میکنیم با هم
و این دنیا همیشه
لنگریست که به خواب انداخته
مردی را که پروانه شکار کرده با سُرنگ
رمبو به این راحتیها تسلیمِ کلاغْپَر پرانِ ما نمی شود
حالِ پدربزرگ خراب است... ه ه ه ه ه ه ه ه حافظ بیاورید!ه
این ملّت همیشه لحظهها را جا مانده پشتِ شکوهش
ارس را بلند کرده زیرِ سرش: باران بند بیاید
و لوتِ لبانش را تر کرده هزار سال و چند ثانیه نور/ قصه میگوید:ه
آنروز که رفتی آخرِ داستان کلاغ بگیری نبود ه ه ه نیست!ه
این لحظهها
ناگهانِ سلسبیل و غزال و همان داستانِ تشنگیست
یادش اگر کنی: چون شالِ سبزِ تاب خورده روی کربلا همیشهای!ه
یادش اگر بَری: زیرِ نگینِ سلیمان گُمی!ه
چهارمیخِ شورِ اُرگِ کلیسایی اگره ه ه زیرِ بمبِ باران سکندری!ه
فکرِ مضرابِ نخورده بر سازی و روی پردههای خمار
دزدیده میروی و ه ه انگار
از خراسان رسیدهای
الفبایی که برای این ناحیه الکن است
روی شنها مینویسد با فونتِ درشت:ه
اﻳن مرد ه ه ه محمد مختاری
زیرِ خاکِ پاکِ آستانِ شماست
سهرابی که روی شاهنامه غلت میخورد
زندگی میکنیم با هم
و این دنیا همیشه
لنگریست که به خواب انداخته
مردی را که پروانه شکار کرده با سُرنگ
رمبو به این راحتیها تسلیمِ کلاغْپَر پرانِ ما نمی شود
حالِ پدربزرگ خراب است... ه ه ه ه ه ه ه ه حافظ بیاورید!ه
این ملّت همیشه لحظهها را جا مانده پشتِ شکوهش
ارس را بلند کرده زیرِ سرش: باران بند بیاید
و لوتِ لبانش را تر کرده هزار سال و چند ثانیه نور/ قصه میگوید:ه
آنروز که رفتی آخرِ داستان کلاغ بگیری نبود ه ه ه نیست!ه
این لحظهها
ناگهانِ سلسبیل و غزال و همان داستانِ تشنگیست
یادش اگر کنی: چون شالِ سبزِ تاب خورده روی کربلا همیشهای!ه
یادش اگر بَری: زیرِ نگینِ سلیمان گُمی!ه
چهارمیخِ شورِ اُرگِ کلیسایی اگره ه ه زیرِ بمبِ باران سکندری!ه
فکرِ مضرابِ نخورده بر سازی و روی پردههای خمار
دزدیده میروی و ه ه انگار
از خراسان رسیدهای
الفبایی که برای این ناحیه الکن است
روی شنها مینویسد با فونتِ درشت:ه
اﻳن مرد ه ه ه محمد مختاری
زیرِ خاکِ پاکِ آستانِ شماست
سهرابی که روی شاهنامه غلت میخورد
_____
No comments:
Post a Comment