Friday, July 1, 2011

Azita Ghahreman

______________


Marc Chagall
____________________

آزیتا قهرمان
خروس ِ سن میکله
توی نقاشی شاگال سوار یک خروس خوشگل شدم
نوکش را بوسیدم عاشقانه وُ  رکاب زدم
توی راه
  سرش گرم تماشای کفش های زنانه
قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا
خواند ن ِعجایب النسا
 

قلاده را  در آوردم
حساس بود 
روی طعم ِ کنجد و نبات
 
تفاوت سعد و نحس  قورباغه ها
با دیس پلو 
بحث فلسفی می کرد
ه
(تمام زن ها یک مار درازند در مضرب چهار

دلیله محتاله اند. ه 
ماسه های گرمند و بَه بَه
شاخه شاخه
درخت بادامند.)ه
توی بال چپش  سوزن زدم
هی ! تندتر
تاجش را چرخاندم 
روشن نشد
پرو پتش را کندم 
بی فایده
خروس سر به هوا
ه ه خون خورده و ملنگ
چشمش به دکه های خنزر پنزری

شدم نقش هردو

سوار و مرکب ه ه استکان و نعلبکی ه ه نارنج و ترنج
دورم تمام وُ 
نوبت نبود
فرزه ه پیچ اولین بهار ه هباید پیاده می شدم

__________________

No comments: