Nosrato lah Masoudi
________________

نصرت الله مسعودی
__________________
غربت ِعاشقانه ها
ه- ولگ با اين ريش سفيد گريه مي كني؟!ه
ه- آخرناخدا، هي شانزده سالگي وُ موي بافته بارِ دلُم مي كنه
وَ كاش تركش!ه
كه مدام موج هاي كارون وُ صداي تاجيكو *ه
مي پاشونه روي اين دل
وبا اون پاهاي كشيده وُ و اويلاي كفش
چه شيطنت ها كه نمي كنه بغل ِاين گوش
ه- اِند ِبدبختي ول كن، سري بزن به دبي !ه
ه- مو جغرافياي جهانو
توی اين لاين اهواز گم كِردُ م
و با اون پرواز آخري كه خطش
نورِ چشامو پي كش ِ خودش كرد
ديگه نه كف هاي كارونو مي بينُم
و نه هيچ مي شنُفُم!ه
ه* تاجيك: خواننده خوزستانی كه ترانه ی كارون او بسار مشهور بود
2
خراب تر ازعاشقانی
كه با گل هاي نيامده مي آيند،ه
در رنگ ِروبانت
كه هميشه حاشيه نشين ِآن لب بود،ه
خيره مانده ام.ه
ما ازاين دست
به جهان ِخيره گيرداده ايم وُ
بريخه ي ِآن اُرمك ونسيم ِكارون می وزيم.ه
با اين شمشيربسته از رو
بي تعارف بگويم خداي من
كه پاي عشق در ميان ست!ه
3
و يقين كه خيس خواهي گذشت
ببين! اين چشمان ِلعنت زده، با باران باريده اند وُ
به بی خوابی زل زدن را
مثل ِلعنت از دهان تو دوست دارند.ه
شهرزاد ِهميشه خاموش كه به فهم ِ دهانت نرسيدم تا
لبانم چنين عزا بگيرند،ه
مگرچند هزار وُ يك شب بايد بگذرد
تا بر ماتی ِاين دهان تفسيری تازه بنويسی؟ه
قسم به آن پلك وُ شرجی های هميشه وَ گيرِ بی پيرِآن پيراهن
كه همچنان، به بی خوابی زل زدن را
مثل لعنت از دهان تو
دوست می دارم!ه
4
و تنها تو خواستي
كه رو به روی اين هرگز
هميشه يك پای سرگردانی باشم.ه
نه نگو!ه
قسم به بادهايی كه بي عطرموی تو برباد رفته اند
ديروز بادها را می ديدم كه خار به سينه می زنند
و تنهايی را می ديدم كه
به اندازه ی استوديوم ويمبلی
در دقيقه ی نود شلوغ می كرد.ه
تنها تو خواستی
وَ اين خط ِهرگز
چه شباهتی به پريدن ِ" نه "ه
ازدهان تو پيدا كرده است!ه
ه- آخرناخدا، هي شانزده سالگي وُ موي بافته بارِ دلُم مي كنه
وَ كاش تركش!ه
كه مدام موج هاي كارون وُ صداي تاجيكو *ه
مي پاشونه روي اين دل
وبا اون پاهاي كشيده وُ و اويلاي كفش
چه شيطنت ها كه نمي كنه بغل ِاين گوش
ه- اِند ِبدبختي ول كن، سري بزن به دبي !ه
ه- مو جغرافياي جهانو
توی اين لاين اهواز گم كِردُ م
و با اون پرواز آخري كه خطش
نورِ چشامو پي كش ِ خودش كرد
ديگه نه كف هاي كارونو مي بينُم
و نه هيچ مي شنُفُم!ه
ه* تاجيك: خواننده خوزستانی كه ترانه ی كارون او بسار مشهور بود
2
خراب تر ازعاشقانی
كه با گل هاي نيامده مي آيند،ه
در رنگ ِروبانت
كه هميشه حاشيه نشين ِآن لب بود،ه
خيره مانده ام.ه
ما ازاين دست
به جهان ِخيره گيرداده ايم وُ
بريخه ي ِآن اُرمك ونسيم ِكارون می وزيم.ه
با اين شمشيربسته از رو
بي تعارف بگويم خداي من
كه پاي عشق در ميان ست!ه
3
و يقين كه خيس خواهي گذشت
ببين! اين چشمان ِلعنت زده، با باران باريده اند وُ
به بی خوابی زل زدن را
مثل ِلعنت از دهان تو دوست دارند.ه
شهرزاد ِهميشه خاموش كه به فهم ِ دهانت نرسيدم تا
لبانم چنين عزا بگيرند،ه
مگرچند هزار وُ يك شب بايد بگذرد
تا بر ماتی ِاين دهان تفسيری تازه بنويسی؟ه
قسم به آن پلك وُ شرجی های هميشه وَ گيرِ بی پيرِآن پيراهن
كه همچنان، به بی خوابی زل زدن را
مثل لعنت از دهان تو
دوست می دارم!ه
4
و تنها تو خواستي
كه رو به روی اين هرگز
هميشه يك پای سرگردانی باشم.ه
نه نگو!ه
قسم به بادهايی كه بي عطرموی تو برباد رفته اند
ديروز بادها را می ديدم كه خار به سينه می زنند
و تنهايی را می ديدم كه
به اندازه ی استوديوم ويمبلی
در دقيقه ی نود شلوغ می كرد.ه
تنها تو خواستی
وَ اين خط ِهرگز
چه شباهتی به پريدن ِ" نه "ه
ازدهان تو پيدا كرده است!ه
آخرين بازنويسي
خرداد نود
_______________
No comments:
Post a Comment