Saturday, October 1, 2011

Azita Ghahreman

______________

آزیتا قهرمان
_________________________
مونولوگ سایه بازی در تئاترپروانه ی نقره ای

این پیراهن سفید توست  یا دامن سیاه من ؟ه

سیاه دامن تو بود یا من پیراهن نداشتم ؟ه
هیچ دامنی اینجا نبود! مطمئنی ؟ه
روی دیوارسوراخ های ریزی برا ی شنیدن
آن دور چشمک چراغ از فاصله
جز همین درختان گیج اما شاهدی ندارم 


وقتی حرف می زدیم زنی با دوچرخه از اینجا رد نشد ؟
ه
شاید ابری سفید بود یا راسویی سیاه
آیا حیوانی به اسم ابر
واقعا آبی است ؟ه
گفت و گوییست به قطع جیبی
یاخواب در ابعاد مربعی کوچک
؟ه

هی تو!
ه
از توی انگشت هایت به ما گوش می دهی ؟
ه
کوک کرده ای نگاهت را در ردیف ماهور؟ه
پیراهنم از آنجا که تو
سیاه است یا دامن ؟ه

وقتی دست تکان می دهی 
منظورت منم یا همه ؟ه
گفتی  اسم ها تقلبی بودند
شکلم ازعکس بیرون زده
ه
با چشم هایم دو تا چتر بارانم هر دو اشتباه  ؟ه
پیراهنم سفید
ه ه ه دامنم سیاه ؟ه

شاهزاده دانمار کی ! لعنت به تو
روی سن نمایش امشب برهنه می خوابم
عینا اوفیلیاه ه ه روی آب
!ه
__________

No comments: