Kristian Carlsson
__________________
Partridges by Jozef Chelmonski
______________
کریستیان کارلسون
فارسی: سهراب رحیمی و آزیتا قهرمان
پیروزی اگزما
قشنگ ترین رد ِگزش به شکل جام پیروزی؛ نشانه ی خارش اگزماست روی تنم
شعرهایی نوشته بر یون ها . آرزو های پیشکش به پرچم پیچک های نیلوفری .ه
شعر هایی آغشته به گل و لای
چقدر تقلبی ست ؛ وقتی همه با هم می خندند . بیماری های مسری را به این سمت بفرست
حلزون کوچولو، حلزون کوچولو، طناب به هم بافته ی شک . خورشید را غذا بده
تمام پناهگاه را تمیز کن ؛ بتراش . آه ای سرزمین گم شده ! در کلمات دیکته شو
زندگی را از یاد ببر. آفتاب را از یاد ببر در یک کلمه وقتی مرگ می آید وهمه چیز را صاف می کند
آب نبات را از یاد ببر . روز ها را از یاد ببر . درس املا همین چدن شتابان ِ ریخته گری است
پستان بگذار بر دهان پرندگان . پستان بگذار بر دهان ماهیان . خون در شرایط هولناکی بسر می برد
پوست را پیوند بزن. آینده از همین حالا در مرخصی ست .ه
وحالا و اکنون و اکنون ِ حالا... آینده پشت سر بند باز راه می رود
آماده برا ی پرتاب . آماده ی چروک شدن
بوسه هایی که سمت تو می فرستند سلاحی شوک آورند برای کشتار اینهمه تضاد
کلمه نقطه ضعفِ تیز هوشی را می داند ؛ بفهم ! داری عقلت را از دست می دهی
تلو تلو بخور!هالوژن بردار ! هلیوم بردار
به اعماق حمله کن . به سرعت ها حمله کن
ازفرط ِ ناتوانی ؛ آرزوهای غیر ممکن داشته باش. تمام روز را آب نبات بخور
پول ها را بشمار . بار سنگین این سفر را به جامعه زحمتکشان تبعید نکن
منتظر امکانات سامسارا باش. رشوه بگیر از شیطان برای آن شورشی
ابرهای شناور را گردگیری کن . متبلور کن ؛ همه ابر هایی که شاید قهرمان شوند
د رهم خزیده و واصل شده به نیروانا. هر ج و مرج در آسمانی نازک شده
به شیوه زندگیت معتاد شو. مبلغ واقعیت باش. همه ی مبلغان ؛ پرخوراک اند
بر گوشت خوک شعری بنویس و بگذار ته نشین شوند؛ تا وقتی هنوز زنده ای
زمان مومیایی کردن دیگر سر آمده. زمان سوزاند ن جنازه ها سر آمده
زمان پیش مرگ ِ مرگ شدن هم سر آمده. تنها جریانات سود آور را جمع آوری کن
آنها که در لحظه های زود گذر حس ِمردگی دارند.ه
رویاهایت را دوباره زنده کن
دوباره یکی شو با مادرت با پدرت و زود در موقعیتی که دوباره بتوانی ؛ ترکشان کن .ه
شعرهایی نوشته بر یون ها . آرزو های پیشکش به پرچم پیچک های نیلوفری .ه
شعر هایی آغشته به گل و لای
چقدر تقلبی ست ؛ وقتی همه با هم می خندند . بیماری های مسری را به این سمت بفرست
حلزون کوچولو، حلزون کوچولو، طناب به هم بافته ی شک . خورشید را غذا بده
تمام پناهگاه را تمیز کن ؛ بتراش . آه ای سرزمین گم شده ! در کلمات دیکته شو
زندگی را از یاد ببر. آفتاب را از یاد ببر در یک کلمه وقتی مرگ می آید وهمه چیز را صاف می کند
آب نبات را از یاد ببر . روز ها را از یاد ببر . درس املا همین چدن شتابان ِ ریخته گری است
پستان بگذار بر دهان پرندگان . پستان بگذار بر دهان ماهیان . خون در شرایط هولناکی بسر می برد
پوست را پیوند بزن. آینده از همین حالا در مرخصی ست .ه
وحالا و اکنون و اکنون ِ حالا... آینده پشت سر بند باز راه می رود
آماده برا ی پرتاب . آماده ی چروک شدن
بوسه هایی که سمت تو می فرستند سلاحی شوک آورند برای کشتار اینهمه تضاد
کلمه نقطه ضعفِ تیز هوشی را می داند ؛ بفهم ! داری عقلت را از دست می دهی
تلو تلو بخور!هالوژن بردار ! هلیوم بردار
به اعماق حمله کن . به سرعت ها حمله کن
ازفرط ِ ناتوانی ؛ آرزوهای غیر ممکن داشته باش. تمام روز را آب نبات بخور
پول ها را بشمار . بار سنگین این سفر را به جامعه زحمتکشان تبعید نکن
منتظر امکانات سامسارا باش. رشوه بگیر از شیطان برای آن شورشی
ابرهای شناور را گردگیری کن . متبلور کن ؛ همه ابر هایی که شاید قهرمان شوند
د رهم خزیده و واصل شده به نیروانا. هر ج و مرج در آسمانی نازک شده
به شیوه زندگیت معتاد شو. مبلغ واقعیت باش. همه ی مبلغان ؛ پرخوراک اند
بر گوشت خوک شعری بنویس و بگذار ته نشین شوند؛ تا وقتی هنوز زنده ای
زمان مومیایی کردن دیگر سر آمده. زمان سوزاند ن جنازه ها سر آمده
زمان پیش مرگ ِ مرگ شدن هم سر آمده. تنها جریانات سود آور را جمع آوری کن
آنها که در لحظه های زود گذر حس ِمردگی دارند.ه
رویاهایت را دوباره زنده کن
دوباره یکی شو با مادرت با پدرت و زود در موقعیتی که دوباره بتوانی ؛ ترکشان کن .ه
________
No comments:
Post a Comment