Maryam Es-haghi
_______________

_____________
مریم اسحاقی
بیهوده سعی می کنم
بیهوده سعی می کنم از تو نگویم
هنوز از میان کلماتم سرمی روی
در مغز آوازهایم تکثیر شده ای
دیگر دست همه ی فصل ها را خوانده ام
سرم را گرم می کنند
تا تو در غبار گم شوی
دستم اما حساب نمی برد از من
بر بخار پنجره، نام تو را هی رج می زند.ه
ابتدای این شعر از کنار خواب هایم می گذرد
و پیشانی کتابم را خیس می کند
عطر لبخندت در ذهن شعرم نشسته
هی حواس کلماتم را پرت می کند
کاش به این شعر قدم بگذاری
پیش از آن که پیراهنش راعوض کنم.ه
هنوز از میان کلماتم سرمی روی
در مغز آوازهایم تکثیر شده ای
دیگر دست همه ی فصل ها را خوانده ام
سرم را گرم می کنند
تا تو در غبار گم شوی
دستم اما حساب نمی برد از من
بر بخار پنجره، نام تو را هی رج می زند.ه
ابتدای این شعر از کنار خواب هایم می گذرد
و پیشانی کتابم را خیس می کند
عطر لبخندت در ذهن شعرم نشسته
هی حواس کلماتم را پرت می کند
کاش به این شعر قدم بگذاری
پیش از آن که پیراهنش راعوض کنم.ه
________
No comments:
Post a Comment