Mehrnoosh Ghorbanali
_______________

______________
مهرنوش قربانعلی
كوك(3)ه
ه«آن گل سرخي كه دادی
در سكوت خانه پَژ ... مُرد»ه
چهقدر خاطرهام را تصنيفها ميخواهند
بوتههای قالي ازسرخي گونهام پژمُرده نمی شوند
و تابلويی لكههاي رنگ را وقت ملاقاتم
از انگشتش پاك نمی كند
فكر می كنی جهان آن قدر ديوار دارد
كه ديدارهايمان را در آغوش بگيرد؟ه
ه« آن گلسرخي كه دادی»ه
بالشها چه خواب سنگينی دارند
از ضربان جاز نيز پلك باز نمی كنند
ه«آن گل سرخي كه دادی»ه
صفحه برگشته است
چای ديگری بريزم؟ه
در سكوت خانه پَژ ... مُرد»ه
چهقدر خاطرهام را تصنيفها ميخواهند
بوتههای قالي ازسرخي گونهام پژمُرده نمی شوند
و تابلويی لكههاي رنگ را وقت ملاقاتم
از انگشتش پاك نمی كند
فكر می كنی جهان آن قدر ديوار دارد
كه ديدارهايمان را در آغوش بگيرد؟ه
ه« آن گلسرخي كه دادی»ه
بالشها چه خواب سنگينی دارند
از ضربان جاز نيز پلك باز نمی كنند
ه«آن گل سرخي كه دادی»ه
صفحه برگشته است
چای ديگری بريزم؟ه
___________________
No comments:
Post a Comment