Tahereh Barei
____________________
_______________________
طاهره بارئی
تولد
از جائی که نشسته ام
فقط نک خانه ها پیداست
سه گوشه هائی بدون پنجره، بدون در
گاه یک شیروانی یا پشت بامی در دوردست
بنظرم میرسد همسطح شده ایم
و من از همینجا آرام آرام میتوانم بخزم
و بدون آنکه شیشه های کتابخانه ترک بردارد
یا زانو هایم برای چسبیدن به حصار روبرو
مشکلی در پیش داشته
باشند
پهن شوم روی گسترده
ترین بام مقابل
خودم را می بینم
با سری که مثلثی شده مثل کلاهک یک پرنده
باد ها به سراغم آمده اند
ورق می خورم چون کتابی بدون شماره
مرا میزایند
از دل صفحاتی خاکستر شده
________________
No comments:
Post a Comment