Robab Moheb
__________________
Zhangye, China, from gemanji
___________________رباب مُحب
«محاسبات را خط
میزنم
زنجیرها را پاره میکنم
یقه ام را بالا میکشم
برمیگردم
تویِ این شکاف»
من
پرده ام
پائین کشیده ام
تا جهنمی از کاغذ
در زمهریری از دفتر
با این طرهها که
باد
از آتش می چیند.
و این شکاف
پیراهنِ ژنده یِ من است
در آن مرگی می بارد
که مثلِ هیچ مرگی نیست
وقتی به آب هایم می زند
پشتِ سُربیِ جیوه هایم
از حافظه یِ خسته یِ سال و ماه می گذرد
در آن خیابانی که
قوسِ کمرم بود:
آن گودیِ برهنه
که در صحرا می رفت
آن گودیِ برهنه
که با صدایِ هق هقِ استخوان
در صحرا می رفت
آن گودیِ برهنه که
تا خانه هایِ شنی
در صحرا می رفت
با یک سینه شعر
در دست هایِ کاغذی...
رباب محب / آدينه
۲۰ دی ۱٣٨۷ - ۹ ژانويه ۲۰۰۹
_______________________
No comments:
Post a Comment