Sheida Mohammadi
________________
شیدا محمدی
آناکارنینا
چند سال پیش
از دریا و چکاکِ امواج
درست یادم نیست از راه هایی که موازی هم نمی گذشتند انگار بر می گشتم
در هوا بوی ماتیک و مرکب
خودم را قبلا این طوری ندیده بودم
مثل یکی از کوچه های از یاد رفته به یادم نمی آمدم اصلا
درست یادم نیست از راه هایی که موازی هم نمی گذشتند انگار بر می گشتم
در هوا بوی ماتیک و مرکب
خودم را قبلا این طوری ندیده بودم
مثل یکی از کوچه های از یاد رفته به یادم نمی آمدم اصلا
فقط چند
گربه ی کم رنگ در شب آنجا و می توانستم بگویم شاخ هم داشتند
قطار که می گذشت نمی گذشت و صدای پای اشباحِ شهر
مگر غیر از کوچه ی سروها کوچه ای هم می تواند در ذهنم باشد
نینا نیست و شیهه ی دوچرخه ها
این بوی عجیب و برگ های خاکستری
چرا وقتی که گوشم به باران است تو نیستی ؟ باید بنشینم و غُر بزنم و این چرخ ها هی بچرخند و بچرخند
یک پرنده دارد لغو می شود در آسمان می فهمم
یک پرنده ی نارنجی و تنها
قطار که می گذشت نمی گذشت و صدای پای اشباحِ شهر
مگر غیر از کوچه ی سروها کوچه ای هم می تواند در ذهنم باشد
نینا نیست و شیهه ی دوچرخه ها
این بوی عجیب و برگ های خاکستری
چرا وقتی که گوشم به باران است تو نیستی ؟ باید بنشینم و غُر بزنم و این چرخ ها هی بچرخند و بچرخند
یک پرنده دارد لغو می شود در آسمان می فهمم
یک پرنده ی نارنجی و تنها
2/27/2012
Geneva,
Switzerland
____
No comments:
Post a Comment