Hossein Sharang
___________________
Arthur Tress, Ancient Singer, New York City, NY. 1980
________________
شش شعر از پرزیدنت حسین شرنگ
به سه زندگی عزیز : شهره صالحپور، فریال و فرهت حسینینژاد
gott nytt år
از
مویرگان زمزمهگر یکی هیپیِ گیتارگسیخته یکی سبیلوی کوچه باغ بر دوش
چهچهه ور نعره کش یکی کلاهمخملی زاغمست یکی جنتلمنِ وحشیکش سوتِ فلوتِ جادوییزن
یکی قابلمه کوبِ تظاهراتی حرامییکی بشکننوازِ بالاانداز دنبکصدا یکی
پروفسورِ ریشپروفسوری یکی شخصیتِ محترمِ عینکیویولونسخن بادیه آوازیکی سوپراستارِ
تاریکلحن یکی گردنکلفتِ پاشنه خوابیده سوپرانوخوان کلفتسرا یکی نازکاندامِ
مویرگی یکی همیشه آسوده خاطرآخ و اوخین یکی قهرمانِ ننگینوزننک و نالین یکی
ماسکِ اکسیژنبرپک و پوزنفسکشطلب بوقگوشیکی میخواهم سمفونیِ بی شمارم
بنویسم ضربگرفته رویِ میزِ تشریحیکی جنازه یکی مرحومآنطرفتراز کوناش ساخته
شیپوری من نوشتهام دوزخ را یکی شعله وردودهرو در فلورانس ما دستزنانایم و نه
از دست زنانایم یکی دمگرفته با کفِ تر دور استنِ پشمینهپوش یکی تندخو زیر
دندانقروچه خندهی عصر را آسیا میکند آه میکشد یکی در آینهی نانِ فرّار از
صدای پای خودش بر جنگفرشِ خسته یکی در میرود از فردا با دری شعله ور بر دوش به
خانهای زیر آوار عصرِ مفرغ بر سرخیِ بازارِ مسگران میکوبد یکی با چکش سرد میبرد
با داسِ تندش داسهایِ کشتزارِ پرچم را یکی کانامراد ملچملچکنان میلیسد یکی
انگشتهای تادستاش را پس از خوردنِ دستِ دیگرش یکی تکپا عصا میزند با پای
مستقلِ دیگری یکی تاپتاتاپتپ با مشتی سربریده با سرِ بریدهی خودش کلّهبازی
میکند کلّه پا میخورد کلّه گردن میخورد کلّه آوت میشود کلّه پرت میشود
کلّه به دست میخورد کلّه مینشیند کلّه سوت میزند کلّه شوت میشود کلّه گل
میشود کلّه سوت میزند کلّه هورا میکشد کلّه غش کلّه به هوش خیره به یکی یکی
یکی یکی یکی یکی کوبندگاندمندگانزنندگانرمندگانجوندگانبرندگاندردهندگانغژغژندگانپنالتیزنندگانِ
ارکسترتیم گرفتاردر سیخِ موهای رگهای سوراخ
از هر
روزنی تاری آویزان
از هر تاری
ترنگیلرزان
در هر
ترنگیرعشهی پیوسته ی سیاهیسپیدیسرخی
شلپشلپ
جلزولز
جیزجیز
سرداب خفته
ور میشرنگد
می جوشد
سلسلهی زلفِ رگ
رگِ رقصان
در زلزلهی
حبابها
نقطهی هرج
و مرگ
اینجا:
اسمِ حسن مقدم
gott nytt år
یا سرم توی
دیواری توی سرم یاست
خشتِ سمج
میزند فکر
خشتهای
فکری
رجرج گردِ
سرم
پایین
بردهی
خواب
بالا
آوردهی
دیو
توی سر
سایهام
دستِ ثریا
دستِ کج
دستِ
پریشان
به مریم مصطفوی و دو میوهاش: ندا و آریا
ปีใหม่มีความสุข
مگر میخآهی بکشد از چلیپا
دستگیره بگسلد از آسمان
پسر سوراخهای نبشته
پیاده شود در نجار
جار بکشد از نگاهاش ارّه
بدود به کورانه کشیدن
بدواند جنگل از جا
-نمی خواهم
از نمیخواهماش دیوانه شود پدر در
تابوتِ عهدِ گسسته
زخم جدید
خط بخورد
به شیریندخت شمسایی
నూతన
సంవత్సర శుభాకాంక్షలు
شین آمد و
وخ آمد
شین آمد و
روع شد
شین آمد و
ب آورد
شین آمد و ب
تابید
شین آمد و
ب بویید
شین آمد و
یخ آبید
شین آمد و
گفتی انگیخت
شین آمد و
کر افشاند
شین آمد و
کار کرد
شین آمد و
هر آشفت
شین آمد و
ور افزود
شین آمد و
هر زاد
شین آمد و
راب ریخت
شین آمد و
اه خورد
شین آمد و ازده آسود
شین آمد و
کوه رست
شین آمد و
عله رقصید
شین آمد و
دید گشت
شین آمد و
بنم درخشید
شین آمد و
یون نیامد
شین آمد و
رنگ رفت
شین آمد و
من افکند
شین آمد و
قایق افروخت
شین آمد و
ادی آمد
شین هزار و
ب آمد
به فرزاد
صدیقپور
Bonan Novjaron
بله!
من بر این
کوه نششتم
من با این
کوه پریدم
به
محسن منصوری
سنة جديدة سعيدة
در این
سکوت
کر بی
کلارینت میزند
در این
سکوترس
کور خشمِ
چاه میکشد
در این
سکوترسیم
لال ورد
صامت میخواند
ساخت جمهوری وحشی شرنگستان
……………………………………..version-e
rast-chin shode.
_________
No comments:
Post a Comment