Kheirollah Farrokhi
_____________________
Paulina Parra - Frozen to Death, Cycle I
____________
خیرالله فرخی
حرف های مؤنث
این راه در من کش ایده به راهی
من را در من نشانی بده
می خواه ام از (را) تا (ه) ی تک چشم، همه جای ات
بکش ام در خودم
کلمه در من روشنایی بشود
روشن شوم از شاید با کلمه ای شکیل
می خواه ام شکلی بگیرم از دیگرت
تا زبان ام به امکان کلمه ای برس اد...
از لبان بوسه ام چشم بردار
که حرف های پیچ ایده در زبان ات با چند لب
ناموزون برابری می کن اد
فعلن کاری با مفعولات ندارم
خیری ام من فاعلی نیست با مفعولی به فعل برس اد
اگر نام ات را با حرف های مؤنث تکرار می کن ام
به دلیل مادینه گی ی ذات حرف است
می خواه ام زیبایی ات را با حروفی بنویس ام
زیباتر
برای هر تکه از تجسم بودن ات کلمه ای تازه تراش
ایده ام
وقتی که هست تو آب می کش اد بر تن
از دریای تو شور می شود چشم ام
میان هست(ان) و است(ان) کلمه ای به فعل می رس اد
کلمه ای به من
که تو را فاعل در یک جای جمله می کن اد
شاید لابه لای یکی از هم این سطرها
در نقطه ای قبل از تو مرده باش ام!
____
No comments:
Post a Comment