Wednesday, April 1, 2015

Azita Ghahreman

_____________ 


___آزیتا قهرمان
چه عاشق هایی بودند 

برای ما که شکل فراق  درآینه افتادیم
و مرغِ تشنه به کاغذ ِفال نوک می زند
برای عرض یادش بخیر در آن زمین شعله ور
به خط نازک باران  پشت کاسه ی سفا ل نیشابور
دریایی که عاشق بغل زدم
از پرو پهلویم می چکد هنوز

چه عاشق هایی بودند
 همه غریبمرگ  وفراموش
حیف سر به هوا وقد شان کوتاه 
فقط تا شانه ی خدانگهدار
به سا ل و ماه و خواب ریخت
به رودخانه ای که رفت 
 می رود
اما همیشه اینجاست

هنوزدرفکرم
کجای راه از روی ساعدم  پریدند
کی بی صدا  روی لبم  جان دادند
مثل انقلاب تا زد قد درخت ها را تا زانو
 اسم مرده ها را نوشت  پیشانی ِ خیابا ن
سوراخی چک چک در گلوی اردیبهشت
است  محتاج سوزن و چسب
آغوشی که درز ِ پاره اش را
 باید درسینه ام  دوباره  بدوزم
زنده ام هنوز  
حتا اگر شما  استخوان های غرق و پوسیده
ته دریا تیزآب ِ آهک و مرگ است
ته دریا اژدها روی صدا خش می اندازد
ته دریا ...
ماه دکمه ی  کنده از ژاکت ِنخ نمای فرسوده
پشت جمله هایی که باید تمام و برگردم
مثل زنی ترسیده  که از تاریکی بلندی
  ناغافل پریده باشد

چه عاشق هایی بودند
 همه خسیس و فراموش
سنگ قبرهای مرمر سفید
  گل های داوودی پلاسیده 
همه را با خودشان بردند
 به رودخانه ای که رفت 
 می رود
 اما همیشه اینجا ست

2013
_______________

No comments: