Tuesday, December 2, 2003

Reza Baraheni

__________________



رضا براهنی

_________________

مختاری مختاری

چشم هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
باغ­ هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
این کویر زن آن کویر مرد این کویر کودک آن کویر آهو
این کویر طاووس آن کویر کفتر
همه می گویند مختاری مختاری مختاری
های هایا هایا هایا ها ها
های هایا مختاری مختاری مختاری
مرد می گوید ما اینجوری هستیم اینجوری اینجوری
مرد می گوید دریا را ما خالی می خواهیم خالی خالی خالی
مرد می گوید دریا را بی ماهی می خواهیم
جنگل را بی چلچله بی کفتر بی آهو می خواهیم
و خشن میگوید یک یک می گوید میخواهیم می خواهیم
و تماشا را بی طاووس
اما های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
باد می­ آید دریا می­ آید ماهی­ ها می­ آیند رؤیاها می ­آیند اما اما اما
اشک­ ها می­ آیند چشم ­های عاشق­ ها می ­آیند و زنی می گوید اما اما اما
آب می­ آید بابا می­ آید مادر می­ آید
و نفس می­آید و صدا می ­آید عشق می­ آید
زن زن زن زن زن آن فتنۀ زیبا می ­آید
های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
داغ می خواند سینه داغ میخواند زانو داغ می خواند خواهر داغ می خواند مادر
و کفن­ ها و پرچم ­ها و دکان­ ها و خیابان­ ها و دهان­ ها و دندان­ ها
هرچه هرچا و هرکه هرجا و حتی خود قاتل­ ها خود آمرها خود عامل­ ها
حتی خود او که آن بالاست بالای بالای بالای بالای بالای ما می گوید:ه
های هایا هایا ها یا ها ها های هایا هایا هایا مختاری مختاری مختاری
ممد مختاری ممد مختاری ممد مختاری مختاری مختاری مختاری


_____________________________

No comments: