Friday, June 1, 2007

Ziba Karbassi

___________


زيبا كرباسي
___________
پروانه روي سينه ام



سرم که هميشه روی هواست
بی هوا بر گردنم نمی‌ايستد راست
دست‌هايم که آواره می‌شوند
تک
‌‌‌ توی جيبم

جفت
روی دامنم
پروانه‌ روی سینه ام
بال پشت گردنم
يا بالش روی زانوانم برای سری
که نمی‌داند اين همه سرخ را کجا آبی کند !ه


آبی : بايد مثل زن‌های درستِ نجيب دست در جيب شوهر داشتی
تا نارنجی می شدی در خواب‌هايت که هنر پيشه‌ی اولش
‌ هر شبه زرد می‌شد !ه
او هم می‌توانست يک شب از راه برسد
و در خواب
سرت را از سينه‌ی جانی دپ
يا مثلا همين مردِ همسايه برای يک شب جا به جا کند
تا
شکر شکن شوند همه طوطيان هند و نای‌نانای‌نانای ...ه

با سری که هميشه روی هواست
و بی هوا که بر گردنم نمی‌ايستد راست
با دست‌هايی که نانای نمی‌دانند
و فقط بلدند به گودی تنم زل بزنند

و من که بلدم آينه بنشينم
و با نام گلوگير تو هق هق بزنم ...ه

_____________

No comments: