Wednesday, August 1, 2007

Zibahu Karbassi

_____________


زیبا کرباسی
_______________

به گریه یعنی افتادن


قاچ چ خورده بر فرق میم چم
آخ خ خورده بر ناف میم خم
لابلا گشته در این خم و چم
لام تا کام نقطه تا واو
۲۰۰۳/ شعر لالایی/دفتر فرق



لای دو دال گیر کرده انگشتم
۰۰۰۰داد۰۰۰۰ نفسم برید مدد
حالا این میم لال
۰۰۰۰ انگشت بریده‌ام
روی شستش رنگ نپاشم
بپاشم
می‌پاشم
خاک انبوه متعفن مرده‌ها هم که باشد بود
ما به سایه‌ی هم سینه می‌سائیم و به گریه می‌افتیم
به گریه یعنی افتادن با سر در زندگی آمدم سلام
در یخ‌ بزنی سی و چند زیر صفر از پوستین و دستکش دست کشیدن
خفیف نبودن
سخیف نبودن
خوفیف نبودن
خون و فین و گه و اُف و تف
۰۰۰۰ اَخ نبودن

آآخ

عشق شجاعت شیرینی است
۰۰۰.۰ بستنی بلیس
توی این هوا برف۰۰۰۰آدم
۰۰۰۰پشم۰۰۰۰پسر
هوای ترا در سر و پشت سر داشتم
چرا که سرهای ما یکی بود و

دست‌های ما یکی و
دیگری در کار نبود و
اگر بود در کار بود.ه




____________

No comments: