Friday, December 1, 2006

Leila Farjami

__________



لیلا فرجامی
__________


تاریکی به جستجویم آمده بود.م



چراغ خاموش
کتاب بسته
درها قفل. م
بالای سرم ایستاده بود
با دو دستِ پیر و چمدان های سیاه
من قربانی سفرهای بی نور بوده ام
چاه هایی که نمی شد در آنها فرو نرفت
راه هایی که نمی شد از آنها عبور نکرد
چشم هایی که نمی شد با آنها ندید
من قربانی سفرهای بی نور بوده ام
و همیشه دانسته ام
که معصومیت این لباسهای دخترانه ی صورتی
که با گل هایی زرد در آفتابِ پس از باران
خشک می شوند
حسِ شیرینی ست که نمی توان
با روزهای جنگ
و اعلان تلفات روزنامه ها
سهیم گشت،م
این لحظه های کوتاه که نان و پنیر روحِ کودکی هایم بودند... م
پنهان
نگران
خزیده به کنجی که بیدهای سرگردان
پیشانی شان را به دیوارهای نامریی شهرمان می سایند
پنهان
نگران
نوشته ام
سینه هایم تیر می کشند
و در قلبم
سنگ کوچکی سخت می شود
و ذره های خونِ گل آلوده ای را به رگانم
نشت می دهد
پنهان
نگران
گرچه این آخرین شعر آب نخواهد بود
آنطور که ماه
آخرین صورت خود نبوده ست
و ستاره گان از خدایان مرده یِ سقوط
فرمان نگرفته اند
این آخرین شعر آب نخواهد بود
چرا که فردا
خورشید یادآور حلقه ی دیگریست
از آتش
بر گردنِ زمین
چرا که فردا
هرقدر
پنهان
نگران
چراغی ست روشن،م
کتابی گشوده،م
درهایی
باز.م



__

Ryuichi Sakamoto - A Flower Is Not A Flower (from theantidote)

_______________


No comments: