Mansour Khaksar
_________________
منصور خاکسار
___________
تهی تر از این تاک
بارانی که
به شیشه ی این پنجره می خورد
آن سوی این فصل نیست
پرنده ای که
از چاردیواری این خانه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه رو بر نمی دارد
جزر و مدی ناتمام
از آرزو- دانه ای که در تو
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه زندانی ست
با سایه ای که پا از خط عبور تو
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه فراتر نمی گذارد.ه
گفتی :ه
ه ه ه صدایم را با خود آورده ام
با همان الفبا
و حروفی که
ه ه ه ه ه ه ه در هر باران می گسترد
اما
آن کندو
ه ه عسلی در خود ذخیره نکرد
تهی تر از این تاک
که با باده اش عشق نمی ورزد
و در سکوت هر پرنده ای
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه می پژمرد.ه
به شیشه ی این پنجره می خورد
آن سوی این فصل نیست
پرنده ای که
از چاردیواری این خانه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه رو بر نمی دارد
جزر و مدی ناتمام
از آرزو- دانه ای که در تو
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه زندانی ست
با سایه ای که پا از خط عبور تو
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه فراتر نمی گذارد.ه
گفتی :ه
ه ه ه صدایم را با خود آورده ام
با همان الفبا
و حروفی که
ه ه ه ه ه ه ه در هر باران می گسترد
اما
آن کندو
ه ه عسلی در خود ذخیره نکرد
تهی تر از این تاک
که با باده اش عشق نمی ورزد
و در سکوت هر پرنده ای
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه می پژمرد.ه
___
______________
No comments:
Post a Comment