Sheida Mohammadi
____________
Antero de Alda Portugal Poema de guarda chuva aberto
ــــــــــــــــــــ
شیدا محمدی
گِئچدیر دای
آچماسی دوگمهلرینین آرتیق
ماوی بارماقلاریمین گولمهسی باغریندا
و آچارین دولاشماسی بوغازیمدا
و گَل گَل گَل هارایی
لئمونلار لا آلمالارین آراسیندا گلمهلری
کولگن نه اگری نه ایراق گدیر گولگهمدن ایندی گولوم
مور کوینگیمی ندن اوپوشون دای لکهلندیر میر؟ م
و تنینین نارینجلاری ندن ممهلریمین سورماغایندان شیشمیر ؟ م
آه سسین آرتیق
قالچالاریمین قورباغالارینی قورو قورو قورو قورلداتمیر ... م
ایندی
سسین موراریرکن
گوزلریمده سیگارانی سوندورورسن
و ساعاتین یاری یوزو
ساچلاریمین بوُزلوغوندا یوخونور یوخلییر. م
_______
رفتنِ اریبِ آفتاب
دیگر دیر است
برای باز کردن دکمه هایت
و خنده انگشتان آبی ام بر سینه تو
و چرخیدن قفل ه ه ه در حنجره ی من
و هلا هلا هلا
در آمدن میان لیمو و سیب ها
و سایه ات که
اریب می رود از سایه من.ه
چرا دیگر بوسه ات بر پیراهن بنفشم لک نمی اندازد؟ه
و نارنجی های تنت ازمکیدن پستان هایم
باد نمی کند ؟ه
دیگر صدایت
قورباغه ها را در ران هایم غو غو غو غوک نمی...ه
سیگارت را در چشمان من خاموش می کنی
و نیم دایره ساعت
در خاکستر موهایم
به خواب می رود.ه
برای باز کردن دکمه هایت
و خنده انگشتان آبی ام بر سینه تو
و چرخیدن قفل ه ه ه در حنجره ی من
و هلا هلا هلا
در آمدن میان لیمو و سیب ها
و سایه ات که
اریب می رود از سایه من.ه
چرا دیگر بوسه ات بر پیراهن بنفشم لک نمی اندازد؟ه
و نارنجی های تنت ازمکیدن پستان هایم
باد نمی کند ؟ه
دیگر صدایت
قورباغه ها را در ران هایم غو غو غو غوک نمی...ه
حالا هر وقت
صدایت کبود شودسیگارت را در چشمان من خاموش می کنی
و نیم دایره ساعت
در خاکستر موهایم
به خواب می رود.ه
جولای 2006 ه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیشب در نشست دفترهای شنبه کنار داستان و شعر خوانی مراسم کوچک تولدی هم بود برای شاعر جوان ایرانی شیدا محمدی. در حضور گرم شانههای آذر و مهربانی خیلی سرخ رنگ ژیلا خانوم کاشف. کیک هم خوشمزه بود و من هم کمی بیمار. من چون نمیدانستم نتوانستم هدیهای برای تولد بگیرم. ولی این ترجمه را برای شیدا خانوم شما به حساب هدیه بگذارید. شیدا جان تولدت خیلی مبارک و مثل شمعها در سرخی و شادابی! ه ه ه ه ه هه ه ه هه ه هه ه هه ه هه ه ه هه ه هه ه ه هه ه هه ه هه م
____
No comments:
Post a Comment