Abbas Saffari
_____________
Fotograma de [o sétimo selo]
Ingmar Bergman, 1957
Ingmar Bergman, 1957
_________________
عباس صفاري
مرسدس بنز سياه
دريا هميشه هست
بركه های آرام
هميشه بستر ستارگان خواهند بود
و سرگردانی ابر
عقوبتی ابدی است.ه
گيسوی درياچه ها را نسيم
هميشه خواهد بافت
برگهای ريخته را باد
هميشه خواهد برد
و اين كوه
جامه های سپيدش را هر بهار
كنار رودخانه خواهد شست .ه
پرستوهای مهاجر هر سال
به حياط صومعه ی كاپيسترانو
باز خواهند گشت
و فصول سر آمده را جويباران
هميشه تا دريا
بدرقه خواهند كرد .ه
مرگ هم
مثل آن مرسدس بنز سياه
هميشه از اين خيابان خواهد گذشت
و مرا نيز روزی با خود
به خوابگاه هميشگی ام خواهد برد
و من ديگر
شما را كه به خوابی شيرين می مانيد
هرگز به خواب نخواهم ديد . ه
_________________
3 comments:
زیبایی زبان تصویری و نگاه منحصر بفرد به مرگ در این شعر صفاری آن را به شعری ناب بدل کرد و حسن سلیقه یاشار در انتخاب عکسها حیرت انگیز بود.
سلام گرامي. با شيدا موافقم البته اگر آن مرسدس بنزهيچگاه مرتكب همچين خطايي راجع به شما نشود.
متاسفانه نه سوژه ی این نوشته دستمالی نشده بود و نه تصاویر بدیع، که یک ساده گویی و تکرار بی اضافه ای است این شعر، که هیچ حسی را جز خمیازه کشیدن در من بیدار نکرد، گو اینکه این مرسدس بنز سیاه لکه ای بس ناجور و نا زیبا ست در این نیمه- شعر.... بیش از این ها و خیلی...بیش از حد این کار با نام ساخته شده ی نگارنده فاصله دارد...برخلاف نظر خانم محمدی این نگاه نه تنها منحصر به فرد نیست بلکه یک نگاه پیش پا افتاده به مقوله ی مرگ است که ابدا تازگی ندارد و با یک اسم خاص که همان مرسدس بنز است این شعر حتی شعری متوسط هم نمی شود تا برسد به یک شعر قوی و بعد از آن ناب !!. از عزیزانی که این کامنت ها را بدون تفکر نوشته اند خواهشمندم برای شعر ناب تعریفی ارایه دهند تا این شعر با شعر ناب اشتباه گرفته نشود.
با احترام به ذات انسانست و صداقت
علیرضا طبیب زاده ....
Post a Comment