Friday, August 1, 2008

Saghi Ghahraman

____________


Alberto Giacometti

_____________


ساقی قهرمان

امسال- ساقی



امسال ، ساقی
ساقی امسال نشسته است
چشم هایش از لب هایش درشت تر
لب هایش از دست هایش درشت تر
دست هایش از دلش درشت تر
و سنگ بر می دارد
از دهانه ی چاه پایین می رود بالا می خزد
دامنش را دور دست می پیچد بالا می کشد
کمر، خم می شود. شکم، ول می شود. چاک، چین می خورد
چین، چاک می خورد
انگشت، چنگک می شود، چنگ می شود لای لایه ها
دامن، ول می شود خیمه می زند روی سر زانو
گوشت، روی پوست، لقمه لقمه خیس می خورد
پا ها را به هم می چسباند از هم وا می کند
دامن را دور دست می پیچد بالا می کشد
نگاه می کند به زخماب که مثل شیر تازه می غلتد
و این دست، دست می کند این تو، شیرین می شود
زمین ادامه ی خط است در ادامه ی افق
خم نمی شود
ساقی خم می شود از چاه بیرون می خزد
با کلاغی روی شانه از درخت بالا می رود بالا می رود
کاسه ی سرش را نشانه می گیرد تا برای شما سلامی بفرستد: ه
ساقی کاسه ی سرش را نشانه می گیرد:ه



2003

________________

1 comment:

Anonymous said...

شعر استوار و خوبی بود ساقی جان از خواندنش لذت بردم و باید در حقیقت خیلی لذت برده باشم که این کامنت رو گذاشتم...ممنون، لیلا فرجامی