Makan Mehrpouya
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhqUVk2o8u_c7Fup0-ffEcmq209u3oEk-wSVdI51FmY5yg9HwL-UNfLWsO8_Iap9aOuVlytI2oSxOa7_WkJ2YPwLkXJxkN_aZpFTly_XNepZ1oz7-mtL8N4owFdLbzByD60iVjGk4wX73F6/s400/Max+Pam+%5B+balancing+rock+%5D+1972.jpg)
Max Pam [ balancing rock ] 1972
__________
ماکان مهرپویا
راضی
قلبم در شیشه ای زرد
چشمانم در صندوقچه ی یخ
سرم از لب
ه- آویخته به قلاب کشتارگاه - ه
مغزم له شده زیر چکمه ها و گرزها
روحم دوخته شده بر خاک مردار
دستانم
ه- شقه شده - ه
مصلوب. ه
پاهایم
ه- آویزان در مرداب - ه
خوراک ماهیان خاردار. ه
من به این تن مثله رضایت دادم. ه
آزادی!ه
من به این تن مثله رضایت دادم. ه
____
آب بازی
اشک های غمگین پری کوچک دریایی
خوراک ماهی های کوچک شد
فلس های طلایی اش را
ماهیگیران شهوت زده لیسیدند
و پستان هایش را
توله گرگی خورد
که به تماشای معرکه آمده بود.ه
__________
4 comments:
ماکان جان شعرهایت زیبا بودند
لیلا فرجامی
امیدوارم که همیشه سرشار از شعر باشید
دلنشین و پر احساس. موفق باشید!
strong, pure and briliant feeling !
Post a Comment