Pablo Neruda
_____________
Cuerpo de Mujer
____________
پابلو نرودا
فارسی : یاشار احد صارمی
تنِ زن
تنِ زن
تپههای سفيد
کشالههای سفيد
شبیه جهانی
دراز کشيده در حصار
این تن خشن دهاتی من تن تو را میکند
که خورشید از دل زمين بجهد بيرون
تنها بودم مثل تونلی
پرندهها ترکم کردند
و شب که داشت با هجوم ويرانگرش غرقم میکرد
جانم را برهانم تو را انگار که ابزار جنگم باشی به دست گرفتم
بسان تیری در کمان و سنگی در پرتابِ فلاخن
زمان انتقام به سر میرسد و من دوستت دارم ای
تنِ پوست ، جلبرگ ، شیری باهوش و خوش موج
آی ای باده های پستانی، آی ای چشمهای غیبت
آی ای رزهای باغ سه کنج ! م
آی ای صدای تو
یواش و خفن
تنِ زن من
مهر تو همواره در من خواهد بود
تشنگی ام
آرزوهای وحشیام
پیچ و خم های هرجاییام
رودهای تاریکی که با تشنگیهای ابدی در جریان است
با کوفتگیها
با درد و خارشهای ابدی. م
تپههای سفيد
کشالههای سفيد
شبیه جهانی
دراز کشيده در حصار
این تن خشن دهاتی من تن تو را میکند
که خورشید از دل زمين بجهد بيرون
تنها بودم مثل تونلی
پرندهها ترکم کردند
و شب که داشت با هجوم ويرانگرش غرقم میکرد
جانم را برهانم تو را انگار که ابزار جنگم باشی به دست گرفتم
بسان تیری در کمان و سنگی در پرتابِ فلاخن
زمان انتقام به سر میرسد و من دوستت دارم ای
تنِ پوست ، جلبرگ ، شیری باهوش و خوش موج
آی ای باده های پستانی، آی ای چشمهای غیبت
آی ای رزهای باغ سه کنج ! م
آی ای صدای تو
یواش و خفن
تنِ زن من
مهر تو همواره در من خواهد بود
تشنگی ام
آرزوهای وحشیام
پیچ و خم های هرجاییام
رودهای تاریکی که با تشنگیهای ابدی در جریان است
با کوفتگیها
با درد و خارشهای ابدی. م
Cuerpo de mujer
Cuerpo de mujer, blancas colinas, muslos blancos,
te pareces al mundo en tu actitud de entrega.
Mi cuerpo de labriego salvaje te socava
y hace saltar el hijo del fondo de la tierra.
Fui solo como un túnel. De mí huían los pájaros
y en mí la noche entraba su invasión poderosa.
Para sobrevivirme te forjé como un arma,
como una flecha en mi arco, como una piedra en mi honda.
Pero cae la hora de la venganza, y te amo.
Cuerpo de piel, de musgo, de leche ávida y firme.
Ah los vasos del pecho! Ah los ojos de ausencia!
Ah las rosas del pubis! Ah tu voz lenta y triste!
Cuerpo de mujer mía, persistirá en tu gracia.
Mi sed, mi ansia sin limite, mi camino indeciso!
Oscuros cauces donde la sed eterna sigue,
y la fatiga sigue, y el dolor infinito.
___________
Cuerpo de mujer, blancas colinas... | |
___
No comments:
Post a Comment