Sheida Mohammadi
_____________
شیدا محمدی
______________
ناخن های قرمز من در کاغذ
دانه های برف
روی ِ این جای ِ خالی ِ چروکیده ی ِ تو
چه اتاق کرختی !ه
و در که دیر دیر پلک می زند
واین تختخواب دو نفره
هوم م م م م که حتی حال ندارد برگردد
و تار عنکبوت را از گوشه نگاهم بتاراند.ه
دانه های برف
مثل حرف های بیات من
مثل برف هایی که همین حالا دارد می بارد
همین حالا که چه کج
چه کج
ادای صدایم را در می آورد
نفس های بریده بریده اتاق
گلوی کبود در
حالا باید دیوارها جیغ بکشند
حالا باید دیوارها جیغ بکشند.ه
روی ِ این جای ِ خالی ِ چروکیده ی ِ تو
چه اتاق کرختی !ه
و در که دیر دیر پلک می زند
واین تختخواب دو نفره
هوم م م م م که حتی حال ندارد برگردد
و تار عنکبوت را از گوشه نگاهم بتاراند.ه
دانه های برف
مثل حرف های بیات من
مثل برف هایی که همین حالا دارد می بارد
همین حالا که چه کج
چه کج
ادای صدایم را در می آورد
ه" ... الو ...پیراهن قرمز مسخره ات را پوشیدی؟ با توام، مگه کری؟ چرا هر وقت حرف می زنم...الو...با توام...چرا زنگ نمی زنی؟ نه، دروغ نگو! قرار بود امروز همدیگه رو...الو...قطع و وصل می شی...نه. می خواستم بگم دلم برات تنگ شده...آخه که چی غروب های یکشنبه دلگیره؟ چرا حرف رو عوض می کنی؟ الو...می گم پس من چی؟ تو که تازه از سفر برگشتی..ها؟..الو می گم پس من چی؟ ..." ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
نفس های بریده بریده اتاق
گلوی کبود در
حالا باید دیوارها جیغ بکشند
حالا باید دیوارها جیغ بکشند.ه
دسامبر 2007
_______________
4 comments:
شعرهای شیدا محمدی همیشه حرف های تازه ای برایم دارد.حس جاری در کارهایش چه بکر است
ممنون
نفس های بریده بریده اتاق
/ گلوی کبود در/
حالا باید دیوارها جیغ بکشند
...
سلام. به نظرم همین این چهار سطر شعر کاملی بود.
بسیار قوی و بسیار شعر. مرسی شیدای عزیز. اینگونه نوشتن یعنی رهایی یافتن از بار. یعنی پر کشیدن به سوی یار- که شعر یار است و معشوق او بودن بی رها بودن ممکن نیست. میروم دوباره بخوانم
شاعرانگي در شعر يك اتفاق است چيزي كه شما از آن دور مي شويد (واقعيت) است و همين قاعده براي شعر شما دردناك بوده و يكي از آسيب هاي جدي شعر شما محسوب مي شود.
اميدوارم از فضاي (خيال)آميزه اي نو بسازيد شعر تان بسيار ذهني بود و مرا متقاعد نمي كرد همزاد پنداري در خوري با شعر داشته باشم
جاي خالي چروكيده ي تو...
چه اتاق كرختي...
گلوي كبود در...
شما كدام در را ديده ايد گلو داشته باشد چه برسد كبود هم باشد اين تناقض ديگر هنري نيست يك دروغ است يا جاي خالي چروكيده ي تو ... شما در همين سطور دچار اطناب شده ايد و كلامتان به ايجاز احتياج دارد تا نگاه شما كمي به جهان پيرامون خود تغيير كند حتي در كتاب اخيري كه كه از شما ديدم اين مشكل در آن شعرها نيز به چشم مي خورد تركيب ها و استعاره هاي دور از ذهن و مغشوش ...
Post a Comment