Monday, December 1, 2008

Asieh Amini




A photomontage by John Heartfield from 1930.
_______________


آسیه امینی



از مجموعه منتشر نشده " به خواب من با تفنگ نیا!"ه


1

در خبر خوانده ام:ه
انسان در آینده
تا هزار سال عمر می کند.ه
فکرش را بکن!ه
صدها سال
دوست داشته نشدن!ه

نوه هایمان را به جا نمی آوریم

و عابری را
که عصا زنان به ما سلام می کند

و روزی عاشق سینه چاکمان بوده است!ه

راستی، چقدر دیوار
چقدر سنگ

چقدر بند لازم است

تا ما را
تحمل کند زمین؟ه


چقدر تازیانه

چقدر زندان ؟ه
تا ادب شود

پس از سالها

کودکی که ریش سفید کرده است؟ه


نفت را
گاز را

حتا خورشید و ستاره را سر می کشیم

خدا بی صبرانه قدم خواهد زد

در بالکن آسمان
و هق هق گریه هاش ، طوفان و سیل می شود بر زمین .ه


مرده هایمان را دفن می کنیم با شادی وسرور
که مرگ ،ه
آرزویی دور و دراز است .ه

فکرش را بکن ! من هزار سال دوستت بدارم
و تو هزار سال پیش رفته باشی!ه
مسخره نیست؟ه

راستی
عشق چه می کند آن روز،ه
با موی سپید و دندان ریخته؟!
ه

ه13/آذر /83


___________________

1 comment:

Yashar Ahad Saremi said...

شاعر در شعر فقط و فقط شاعرِ همین شعر است دور از هر گونه دکوراتیوهای زبانی . شعر نمی گذارد شاعرش به آمبیانس زبان برسد . شعر این شاعر وحشی تر از زبان شاعرش است و از آن کارها که همیشه می ماند و حتی دل به مقایسه و تطبیق نمی دهد. حقیقتی که در این کار نهفته است آدمی را مجبور می کند به نشستن و گفتن اوه بله چقدر تلخ است این ... همه ی اینها !ه