Monday, December 1, 2008

Shahla Bahardoost

___________

J.P.Soule 1866
____________

شهلا بهاردوست



بال و نفس



نفس که باز می کنم،کبوتر از شاخه می پرد
با بال هایش،با نفس هایم می پریم
پناهگاهی امن می جوییم
نفسم را می خواهد، نمی دهم
بالش را می خواهم، نمی دهد
می ترسیم، می ترسیم
نفس های بریده، بال های شکسته
چه بیهوده روزگار، که تنها می رویم



هامبورگ، 12 سپتامبر 2006



فایل صدا : بال و نفس

___________

1 comment:

Yashar Ahad Saremi said...

چرا من این کار را دوست دارم؟ همه ی فعل و انفعالات زبانی در این کار طبیعی و انسانی ست. آدمی و کبوتر در این جا یکی شده اند. در حین بده بستان های دوباره ای که دارند. چه تلخ و چه زمینی تمام می شود. تجربه ی این شعر تجربه ی خود شاعر هم هست. اینجا در این نوشته شاعر در این چند سطر، شاعری ست که حرف دل ما را هم می زند. ه