Firoozeh Mizani
__________
Jorge Martins, Corner1976
_____________
فیروزه میزانی
مرا صدا می زنند
مرا صدا می زنند مرا
عبور درهم نام ها
و بادبان ها
از باغ های گمشده
صندوق ها و سردابه های سنگین
آیینه ها و آیین های شکسته
آنجا که نبوده ام
و من اینجام
مشرفِ ایشان
بی رنگ ه ه ه ه بی حوصله
پیچیده در ترمه ی ابریشم
رو به بار نخل
و بازتاب تیره ی کافور
مرا کشنده ای ست که آویز ارتفاع من است
و دهانش مدام هولِ گریه می گیرد
مرا که روی شانه های ایشان
هی برده می شوم
هی باز می گردم
ه ه ه ه ه عصر می شوم
ه ه ه ه ه صبح می شوم
ه ه ه ه ه شام می شوم
تا بارانی از نگاه ها
که با ارتفاع می گیرد
هر بار
که بریزد
اما و تا هرگز
چتر سنگی ام را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه کسی نمی گشاید.ه
عبور درهم نام ها
و بادبان ها
از باغ های گمشده
صندوق ها و سردابه های سنگین
آیینه ها و آیین های شکسته
آنجا که نبوده ام
و من اینجام
مشرفِ ایشان
بی رنگ ه ه ه ه بی حوصله
پیچیده در ترمه ی ابریشم
رو به بار نخل
و بازتاب تیره ی کافور
مرا کشنده ای ست که آویز ارتفاع من است
و دهانش مدام هولِ گریه می گیرد
مرا که روی شانه های ایشان
هی برده می شوم
هی باز می گردم
ه ه ه ه ه عصر می شوم
ه ه ه ه ه صبح می شوم
ه ه ه ه ه شام می شوم
تا بارانی از نگاه ها
که با ارتفاع می گیرد
هر بار
که بریزد
اما و تا هرگز
چتر سنگی ام را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه کسی نمی گشاید.ه
_______
1 comment:
سلام. شعر قشنگي ست مثل همه شعرهات صميمي و نزديكند.ممنون
Post a Comment