Friday, May 1, 2009

Mansoor Khaksar

____________


'The Reception' by Frederick John Lewis, British. Oil, 1873.


__________

منصور خاکسار


آن سوی برهنگی

9





باز آن صدای ناخوش
از گره کژخویی گذشت
و ریشه به جنون
ه ه ه ه ه ه ه ه ه وا گذاشت

بی آنکه بارِ فتنه
ه ه ه ه ه از خود
ه ه ه ه ه ه سبک کند
ه ه ه ه ه ه ه ه یا چرب آخوری دیگر
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه بگزیند
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه سایه بر کوه زد
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه و بر جان کوهکن پا گذاشت

چه خونی
در کاسه ی چشم شیرین می جوشد
که از آوردگاه فاتح فراتر می رود
مگر ارغنون زن رومی
ه ه ه ه ه ه ه ه به حاشا
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه پرده برگرداند
ه ه ه ه که خاک نشینان را
ه ه ه ه همه
ه ه ه ه دغدغه ای تب خیز بر می انگیزد
و رونق تیسفون را
غم خاتونِ عشق
ه ه ه ه ه ه ه بهم می ریزد

شب و شیرین
و تالاری که
ه ه ه ه ه ه کام جویانه
در عود و مجمر می سوزد
سر انگشت کیست این ؟ه
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه که دیدنی تر
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه کمانه می شود
و نخوتش پلک زخمی ماه را در نمی یابد!ه
آب و هوا
ه ه ه ه ه ه گویی بهم برآمده اند
و کوه به دانه ی پوکی پیوسته است
که بر تهیگاه زخمی اش
ه ه ه ه ه ه ه ه ه شباشب می روید
و رخنه ی تیشه ی فرهاد را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه بر نمی تابد!ه


_______

1 comment:

آذر كياني said...

سلام گرامي. سطر سطر اين شعر رو ميشه ديد لمس كرد و لذت برد اگرچه نميدانم چقدر فاصله داريم با اين همه لطافتي كه اين عصر به آن پشت كرده است اما اين فاصله در دلهاي مخاطب اين شعر آب ميشود اگر حقيقتا كنجي داريم و نداي آشنايي را....ممنون