Friday, May 1, 2009

Rumi

__________

ihFihimaf
جلال الدین محمد بلخی

فیه مافیه
________

این مردمان می گویند که ما شمس الدین تبریزرا دیدیم




این مردمان می گویندکه « ما شمس الدین تبریزی را دیدیم. ای خواجه ما او را دیدیم.»ه
ای غَر خواهر ، کجا دیدی ؟ یکی که بر سرِ بام اشتری را نمی بیند ، می گوید که «من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم.» خوش گفته اند آن حکایت را که خنده ام از دو چیز آید: یکی آن که زنگی سر انگشت سیاه کند، یا کوری سر از دریچه به در آورد. ایشان همانند: اندرون های کور و باطن های کور سر از دریچه ی قالب به در می کنند. چه خواهند دیدن؟ از تحسین ایشان و از انکارِ ایشان ، چه آید؟ نزدِ عاقل ، هر دو یکی ست. چون هر دو ندیده اند ، هر دو هرزه می گویند. بینایی می باید حاصل کردن ، بعد از آن نظر کردن . و نیز چون بینایی حاصل شود هم کِی تواند دیدن_ تا ایشان را نباید؟ ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در عالَم ، چندین اولیااند بینا و اصلِ اولیایِ دیگرند وَرایِ ایشان که ایشان را « مستوران» حق گویند. واین اولیا زاری ها می کنند که « ای بار خدایا، از آن مستورانِ خود ، یکی را به ما بنما!» تا ایشانش نخواهند و تا ایشان را نباید، هر چند که چشم بینا دارند، نتوانندش دیدن. هنوز، خراباتیان _ که قحبه اند_ تا ایشان را نباید، کسی نتواند به ایشان رسیدن و ایشان را دیدن. مستورانِ حق را بی ارادتِ ایشان، کی تواند دیدن و شناختن؟ این کار آسان نیست.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

فرشتگان فرو مانده اند_ که « ما هم عشقناکیم ، روحانیانیم، نورِ محضیم. ایشان که آدمیانند، مشتی شکمخوارِ خونریز.» ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

اکنون ، این همه برای آن است تا آدمی بر خود لرزان شود که فرشتگان روحانی که ایشان را نه مال و جاه و نه حجاب بود، نورِ محض، غذاشان جمالِ خدا، عشق محض، دوربینانِ تیز چشم، ایشان میانِ انکار و اقرار بودند. تا آدمی بر خود بلرزد که « وه! من چه کسم و کجا شناسم؟»و نیز اگر بر وی نوری بتابد ، هزار شکر کند خدای را که « من چه لایق اینم؟»ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
این بار ، شما از سخن شمس الدین ذوق بیشتر خواهید یافتن. زیرا که بادبانِ کشتیِ وجودِ مرد اعتقاد است. چون بادبان باشد، باد وی را به جایِ عظیم بَرَد و چون بادبان نباشد ، سخن باد باشد. خوش است عاشق و معشوق، میان ایشان ، بی تکلفی محض. این همه تکلف ها برای غیر است. هر چیز که غیرِ عشق است، بر او حرام است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
این سخن را تقریر دادمی عظیم.و لیکن ، بی گه است و بسیار می باید کوشیدن و جویها کندن تا به حوضِ دل برسد. الّا قوم ملولند. یا گوینده ملول استو بهانه می آورد. و اگر نه ، آن گوینده که قوم را از ملالت نَبَرَد، دو پول نیرزد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هیچ کس را عاشق دلیل نتواند گفتن بر خوبیِ معشوق و هیچ کس نتواند در دلِ عاشق دلیل نشاندن که دال باشد بر بُغضِ معشوق. پس معلوم شد که اینجا دلیل کار ندارد: اینجا طالبِ عشق می باید بودن. اکنون، اگر در بیت مبالغه کنیم، در حق عاشق آن مبالغه نباشد. و نیز می بینم که مُرید معنیِ خود را بذل کرد برای صورتِ شیخ. زیرا هر مریدی که برِ شیخ آید، اول از سرِ معنی بر می خیزد و محتاجِ شیخ می شود.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
بهاءالدین سؤال کرد که برای صورتِ شیخ از معنیِ خود برنمی خیزد، بل که از معنی ِ خود بر می خیزد برای معنیِ شیخ.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
فرمود نشاید که چنین باشد_ که اگر چنین باشد، پس هر دو شیخ باشند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اکنون جهد می باید کردن که در اندرون نوری حاصل کنی تا از این نارِ تشویشات خلاص یابی و ایمن شوی! این کس را که چنین نوری در اندرون حاصل شد، احوال های عالَم که به دنیا تعلق دارد، مثلِ منصب و اِمارت و وزارت ، مثال برقی می گذرد. همچنان که اهلِ دنیا را احوالِ عالَمِ غیب _ از ترسِ خدا و از شوقِ عالَمِ انبیا_ در ایشان می تابد و چون برقی می گذرد. اهل حق، کلّی ، خدا را گشته اند و روی به حق دارند و مشغول و مستغرقِ حقند. هوس های دنیا ، همچون شهوت عِنّین ، روی می نماید و قرار نمی گیرد و می گذرد. اهل دنیا ، در احوالِ عُقبا، به عکسِ اینند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

________

No comments: