Monday, June 1, 2009

Robab Moheb

______

Doll's Head and Goat's Skull Max Dupain
Doll's Head and Goat's Skull Max Dupain
____________

رباب محب


1

مرغِ بهشت را خواب می‌دیدم
شمعِ مرداب –
ه
زرد، افتاد تویِ باغچه‌ام.ه

2

دستی که به من دادی پایم را شکست
حالا شفافیِ دندانِ نیشِ توست
ه ه ه ه ه ه ه بر نرمایِ تنِ بره.
ه


3

انبوهِ زخم در شکاف
برهنه زیرِ تنت،
ه ه مثلِ پوست
مثلِ مرداب
ه ه ه ه در پرده‌یِ خاک

رویِ نازکایِ پلک‌هایم افتادی
ه ه ه ه ه ه ه ه خیالِ سبز در بنفشِ مرداب.ه


4

انگشتم
ه ه ه ه بی‌نقره‌یِ ماه.
دلم
ه ه ه ه ه ه بی‌پرسه‌یِ گل
سرم
ه ه ه ه ه صد طبق دارد
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه از بادهایِ تاریخی.ه



با رقصِ پلک
کمی چشم شوم
کمی از دایره – کج،
ه
کج شوم
ه ه ه ه رویِ عکس‌هایِ
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه تاریخی.ه



5


زیرِ پوستم تیغی هست
مچاله در خودش،
ه
از چند گِره
چند مرد:
ه

ه ه ه ه ه در کمرکشِ خود بایستند - انگار نگاه.ه
ه ه ه ه ه در ساعتِ صاعقه بلسیند شانه‌هایم -ه ه ه انگار دشت.ه


لایِ پنجه‌هایِ خاکیِ خودش
خاک در خودش مچاله است.
ه
خاک
در
خودش
ه مچاله.ه

مچاله
لایِ پنجه‌هایِ خاکیِ خودش.
ه


زیرِ پوستِ خاک تیغی هست
مچاله در خودش،ه
از چند گِره
چند باد.



ماه می دوهزارو نه میلادی/ استکهلم

___


3 comments:

محمد خورشیدی said...

درود خانم رباب عزیز
سعادتی ست خوانش شعرهای خوب شما
مدت زیادی ست که هم ترجمه ها و هم شعر و داستان های گرانبهای شما را می خوان ام
و هر بار از نگاه استادانه ی شما نازنین ، چیزها آموخته ام
حضور شما نازنین در این برهوت مجازی ، غنیمتی ست
پنج شعر، هر کدام از هم زیباتر و پر
معناتر
...
دستی که به من دادی پایم را شکست
...
در آفتابانم شما را به آفتاب و شعر دعوت می کن ام
با مهر بسیار
محمد خورشیدی

مهتاب کرانشه said...

با سلام
رباب عزیز! چشمم واقعا به این سطرهای زیبات روشن شد.این همه رنگ چطور در این شعرها جا می گیرد

آذر كياني said...

سلام. از واقعيت به خيال تا از تلخي ها بگريزيم اما به رغم همه ي كوششي كه هست فقط ميتوانيم كمر راست كنيم و در نرمانرم گلي كبود بايستيم ...زيباست به رغم...ممنون