Monday, June 1, 2009

Crow and the Biblical creation narratives

_____________

Crow and the Biblical creation narratives CLAIRE HAHN Critical Quarterly Volume 19, Issue 1 , Pages43 - 52 1977 The Editors of Critical Quarterly
Crow and the Biblical creation narratives
CLAIRE HAHN
Critical Quarterly
Volume 19, Issue 1 , Pages43 - 52 1977
The Editors of Critical Quarterly
______________________



کلاغ و روایت های آفرینشِ کتاب مقدس
[1]

کِل اِر هان
محمد کلباسی



پاسخ های نقادانه به شعر هیوز با چنان حدتی بر جنبه ی خشونت ستایی وی متمرکز شده که دیگر ابعاد نگرش او یا جلوه ای بیشتر یافته و نا دیده مانده است. قدیم ترین ارزیابی کار تد هیوز به سال 1965 باز می گردد که سی.جی. راوسن [2] به طرح این سخن آغازید که «همه » می دانند خشونت، مضمون شعرِ هیوز است[3] ؛ و کالوین بدیینت[4] ، این اواخر یعنی در سال 1974 ، معترض این نکته شد که فهم این مطلب آسان است که هیوز چرا به خاطر خشونت مورد انتقاد قرار گرفته است[5] . خود هیوز در گفتگویی با اگبرت فاس[6] به ما می گوید که شعرش در باره ی چیست و چه می خواهد بکند. او می گوید به عنوان شاعر، یک شِمِن[7] است و کارش کاری مذهبی و جاودانه است. می گوید نه ستایشگر خشونت است و نه منکر آن. واژگان هیوز خود افشاگر است: « اگر نیرو را رد کنید زندگی شما گونه ای مرگ خواهد بود . اما اگر پذیرای آن باشید ، شما را نابود می کند. شق دیگر چیست؟ پذیرفتن نیرو و یافتن روش هایی برای گرداندن آن به سوی خیر و یا مهار آن _ یعنی تبدیل آن به شعائر عبادی و ابزاری برای مذهب است. روش های کهن همه یکسان هستند[8] ...» از نظر هیوز، نیرو برترین حقیقتِ هستی ست. اما شعرش ستایش نیست، گونه ای آیین جادویی یا مذهبی برای مهار کردن قدرت غیر اخلاقی نیروست.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
شعرهای کلاغ ، تا این زمان،جدی ترین تلاشی ست که هیوز برای فراخوانی آیین ها و شعائر مذهبی انجام داده است. این شعرها ، مثل شعرهای اولیه ی او مناقشه انگیز است. در این میان تنها استثنای ارزشمند ، در قیاس با واکنش های متعارف نسبت به هیوز، بررسی همدلانه ی کیت ساگار[9] از اشعار کلاغ بود[10].ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ولی ساگار ، بی آنکه ترتیب و توالی کتاب را در هم ریزد، بر آن است که ناقد چیش از آنکه در جستجوی وحدت کلِ اثر باشد ، باید بهترین شعرها و قطعه ها را برای ارزیابی درت آنها بر گزیند . ناقد دیگری ج. بروکز بوسن، [11]در تفسیر مهمی که بر این مجموعه ی مهم نوشته موفق به کشف صورتی یکپارچه [12] برای رشته شعرهای این مجموعه شده است[13]، اما به نظر بوسن، با اینکه هیوز « اسطوره ی کلاغ» را آفرید تا جایگزین اسطوره های یهودی _ مسیحی بشود، خود به قرینه های ظنز آمیز و پایداری که میان گزارش های کتاب مقدس از آفرینش و نجات و مکاشفه [14] و داشتان کلاغ وجود دارد التفاتی نکرد. همین قرینه هاست که چیزی بیش از وحدت پدید می آورد؛ پارپوبی که به کتاب ساختار می دهد و روایت های آن در باره ی تاریخ پرنده ی اساطیری هیوز ، گونه ای دیگاه متضاد تفسیری فراهم می آورد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هیوز در گفتگو با فاس بر دین خود به کتاب مقدس اذعان می کند: « همه ی عمر را صرف آموختن این کردی که چگونه شعر بسرایی، حال آنکه از همان روزهای اول بر تو آشکار بود که نثر کتاب مقدس خود بزرگترین شعر است.» [15]این عظمت نه فقط در سبک کتاب مقدس ،که در محتوی آن نیز هست_ به ویژه در روایت های آفرینش عهد عتیق [16] _ که هیوز آنها را به مثابه سر مشقی برای توالی رشته شعرهای کلاغ قرار داد. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
روایت های هیوز از آغاز جهان ( در کلاغ) منطبق بر باب های اول، دوم و سوم سِفر پیدایش است: باب اول اسطوره ی آفرینش جهان ، باب دوم آفرینش آدم و حوا، باب سوم فردوس، که خداوند آنها را در آن جای داد و هبوط آنان از فردوس. اما هیوز به همراه پژوهندگان جدید کتاب مقدس دریافته که محدودیت های آموزش سنتی متمرکز بر هبوط انسان است: آموزشی که سابقه ی آن به دوره های آغازین مسیحیت مغرب زمین می رسد، مبتنی بر همین سه باب عهد عتیق است ، زیرا شامل شناخت بنیادی جهان و مقام انسان در آن است. فقط با گوشه ی چشمی به آن رویداد بزرگ تاریخ بشر: یعنی عذاب و مرگ و رستاخیز مسیح ، پسر خدا. اما آنطور که « کلاوس وسترن من » استاد کتاب مقدس بیان کرده است: « در واقع، در این بینش محدود فقط آنچه آفرینش را به هبوط و هبوط را به نجات پیوند می زند اهمیت یافته و تمام مطالب دیگری که شالوده ی آنها به برداشت کتاب مقدس از جهان و انسان مربوط می شود، کنار گذاشته شده است. »[17] غرض « وسترمن» از « مطالب دیگر» سلسله روایت های کتاب مقدس است که به انسان به عنوان وجودی اجتماعی می نگرد و به مسئولیت او در قبال برادرش ، طلب علم و توفیقش در هنر و صنعت ، نظر دارد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
شعرهای کلاغ از همان بینش محدودی پرهیز می کند که وسترنمَن از آن ناخرسند است. با این که شعرها مبتنی بر گزارش سفر پیدایش از خلقت و شرحی فشرده از کنش تاریخی و مدوام عهد عتیق و جدید است، با این همه از آغاز آفرینش تا پایان مکاشفات را نیز در بر می گیرد. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هیوز الگوی اسطوره ای محوریِ کتاب مقدس را از نو تفسیر می کند. روایت های او با خلقت آدم و حوا و هبوط آنان از فردوس ، اهمیت زبان، هنر و علم ، عذاب پسر خدا و نابودی نهایی جهان، پیوند دارد. هیوز در سراسر شعرهای افسانه ی کلاغ خود ، تصویر وحشتناک ترین و متنوع ترین اشکال فنا را می پراکند. در اینجا شیوه ی او عینا طنینی را به یاد می آورد که طوفان نوح در باب های 6_ 9 سِفر پیدایش ایجاد می کند و به اعتقاد محققان کتاب مقدس با اسطوره ی آفیرنش پیوند نزدیک دارد. روایت طوفان همچنین آشکارا یادآور این نکته است که تاریخ بشر پایانی خواهد داشت. فاجعه ی آغازین از فاجعه ی واپسین نشان دارد.[18] اسطوره ی هیوز همچنین یادآور بلای نهایی که بعضی پیشاپیش از آن خبر داده اند نیز هست.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هیوز ، در تلاش خویش برای تدوین اسطوره ی آفرینش ، با ارزش های نویسندگان و مولفان کلیسایی عهد عتیق نیز همراه می شود[19]. از نظر آنها مهم نیست که بشر « کِی » به وجود آمده، بلکه «چگونگی » بقای او اهمیت دارد. همان گونه که در اساطیر فرهنگ های دیگر، واقعیت وضع حطیر بشر ترسیم می شود، اساطیر کتاب مقدس نیز به تشریح آغاز جهان و پیوند آن با آینده ی محتمل می پردازد. این مطلب مهمی ست که روایت ها بر طبق آداب عشاء ربانی ، و با توجه به قرابتی که میان کلاغ و عهد عتیق دیده می شود، مرتب شده است. در متن انگلیسی عهد عتیق عبارت تفکر در باب خلقت[20] به معنای نقل و شرح ( یعنی باز گفتن و نقل به کمک روایت داستانی) است، اما در جهان امروز و با توجه به وضع خطرناک بشر ؛آغاز به معنای زمانی ست که آنچه اینک هست در آن هنگام به وجود آمده ، پیوند با آغاز یعنی پیوند با بنیاد و شالوده ی جهان و تکرار امروزی آنچه در آغاز رخ داده، یعنی تکرار واقعیتی که دنیا به اتکاء آن به موجودیت خود ادامه می دهد[21]. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هیوز مثل نویسندگان قدیم، به کلاغ برای این توجه دارد که کشف کند بشر چگونه می تواند به حیات خود ادامه دهد. همچنین او،بیش از شرح ادبی یا باز سازی علمی که مفتاحی برای درک وضع ناگوار فعلی بشر است ، دلبسته ی نقل و تکرار آیینی آغاز موجودات است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
روایت های هیوز از پیدایش جهان با مطلبی آغاز می شود که در دو آیه ی نخست سفر پیدایش آمده است : ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ه1- در ابتدا خدا، آسمان ها و زمین را آفرید.ه
2- و زمین تهی و بائر بود و تاریکی بر روی لجه بود.ه


نخستین شعرِ مجموعه ی کلاغ « دو افسانه » است که شاعر در اولین بخش آن ، به عذاب زایش تاریکی می پردازد. هیوز، هیولای بدوی شب آغازین را پیش از آفرینش نخستین روز ، به مثابه کشمکش برای تصور اندامی زنده، اندام کلاغ تصویر می کند:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
عصب ها سیاه، مغز سیاه
با رویاهای به گور رفته، مدفون
روح نیز سیاه، با لکنتی عظیم
از فریادی ، بر آماسیده، که نمی تواند
خورشیدش را تلفظ کند.[22]ه

روایت های سفر پیدایش عهد عتیق نمایشگر خدایی است که نظم را از اغتشاش پدید آورده، فرمان آفرینش را به مثابه مقدمه ای برای استقرار بشر ، این اشرف مخلوقات ، در میان موجودات دیگر صادر کرده است. اما هیوز با بینش خوش بینانه ی سنت اسرائیل دمساز نیست. سِفر پیدایش ، تصویر گر جایگزین شدن محتوم و منظم تاریکی و روشنایی ست:
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

ه 3 _ و خدا گفت روشنایی بشود و روشنایی شد.ه
ه 4 - و خدا روشنایی را دید که نیکوست و خدا روشنایی را از تاریکی جدا ساخت.ه
ه 5 - خدا روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب نامید و شام بود و صبح بود، روز اول.ه


هیوز ، جدایی روشنایی و تاریکی را همچون جدالی وحشتناک و پیوسته پایدار می بیند. جالب توجه اینکه در حماسه ی آفرینش بابلی انوما الیش [23] خلقت ناشی از جدال
َ[24] است. به گونه ای که مردوخ اندام تیامت [25] را می برد و تکه تکه می کند. در حماسه ی بابلی نیز ، هیولای روز ازل به صورت اژدهایی مجسم شده است. هیوز کلاغ را بر می گزیند تا از او چهره ای غریب کارتون وار بسازد[26] تا بارِ اسطوره ی مذهبی اش را منتقل سازد؛ اما هیوز، اسطوره اش را نه برای بیان گذشته ، بلکه برای بیان وضعیت عصر خویش ، به کار می گیرد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
شاعر در بخش دوم شعر « دو افسانه» زمان حال را به کار می برد. در این بخش ما شاهد تداوم دوران سیاه اولیه هستیم. در اینجا نور خورشید و ماه صرفا در خدمت اثر است. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه


از تخم در آمدن یک کلاغ ، رنگین کمان سیاهی ست

مایل به سوی خلا
بر فراز خلا
اما در پرواز

رنگین کمان ، نشانه ی توافق خدا و انسان، پس از بلای نخستین است و در پیشگویی هیوز ، تهدید ابدی بی نظمی و پریشانی پس از بلای نخستین. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در دو شعر بعدی ،« شجره » و « بازجویی بر در زهدان» هیوز دو الگوی آیینی و ضربی را به کار می گیرد: در اولی، شجره ی سنت کتاب مقدس و در دومی شیوه ی پرسش و پاسخ رساله های مذاهب مسیحی معاصر. در حالی که خدای کتاب مقدس ، به یاری پیمان رنگین کمان و پیوند همیشگی خویش با انسان، با خطر پیوسته حاضر تاریکی و طوفان دیگر مقابله می کند، هیوز چندان اعتمادی به او ندارد، از این رو در رشته شعرهای بعدی ، این شاعر است که باید نظم و نظارت و فاصله ی کلاغ را ، در پیوند با این گونه ویژگی های کتاب مقدس ، حفظ کند. ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هیوز ، این فاصله ی زیبا شناختی را به مدد آنچه « ابزار مذهب» [27] می خواند، نگاه می دهرد.«شجره» و « بازجویی بر در زهدان» با آهنگ یک نواخت ، ضرب کوبنده و تکراری خود، پتکی ست بر مغز. واقعیت وحشتناک کلاغ چندان زشت و گزاینده نیست، اما ذهن بر سندان این شعر کوبیده و برای واپسین ضربه ی آگاهی آماده می شود:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

اما از مرگ، نیرومندتر کیست؟ه
ه_ بی یقین، من.ه
بگذر کلاغ.ه


مثل کشیشی که واژگان موعظه ی روزانه را نیم ملحون و کشیده ادا می کند تا جماعت مخاطبا را برای داستان رمزآلود تبدیل [نان و شراب به جسم و خون مسیح] آماده سازد ، هیوز شمنی ست که ترانه های کلاغ را با لحن زمزمه می کند.هراس آورتر اینکه رمز و راز کلمه ی به گوشت بدل شده ، احیای روزمره ی همان انقیاد سبعانه و تکرار همان نیروی وجد آور ظلمت تجسد یافته است. هیوز در آیین عشاء ربانی شاهد ولادت خویش است، زیرا بزرگترین فاجعه ی انکار حضور خویش است.
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در میان صفحات آغاز و پایان افسانه ها ، هیوز، حوادث و ماجراهای کلاغ را با می گوید. اولین برخورد کلاغ با مادرش ، پس از وحشت های تولد اوست، چنانکه در «کلاغ و ماما» فریادش گوش مادر را می سوزاند، خنده اش ، مادر را وا می دارد تا خون بگرید. نخستین گام هایش ، داغ پنجه ی او را بر چهره ی مادر می گذارد. اما آنها در آغوش هم به گونه ای مرگ آور به یکدیگر قفل می شوند. کلاغ می خواهد فرار کند: وقتی او می ایستد مادر چون کتابی بر او بسته می شود/از جای سر حرفی، او بایست به رفتن ادامه دهد. حتی پس از پرواز خیالی با موشک، کلاغ که بهت زده ، از روزنه ها شاهد خلقت است ، نمی تواند مادر را ترک کند. موشک به ماه می خورد و در هم می شکند و کلاغ بیرون می خزد:زیر ماتحت مادرش.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در « متلک کودکانه» جوجه کلاغ بازیگوش ، مسئولیت ناپذیر و خل وضع ، لطیفه ای واقعی می سازد. آدم و حوّاست و کرخت بر گلزار بهشت عدن لمیده اند. « بی روح»/با خمیازه ای کسالت بار». در حالی که کلاغ دارد جنسیت را خلق می کند. اما در متن سفر پیدایش ،جنسیت برکتی ست که خدا به زن و مرد می بخشد:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه 28 _ و خدا ایشان را برکت دادو خدا به ایشان گفت بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابیدو بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه ی حیواناتی که بر روی زمین می خزند، حکومت کنید.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

خدا « آسود» نه پس از آفرینش مرد و زن ، بلکه روز بعد ، روز هفتم پس از آن که دید هر آنچه کرده « نیکو»ست. اما آغازی که هیوز باز می گوید ، گونه ای دیگر است و نمونه ای ست از عصر ما. او برکتی نمی بیند: جفت جویی کلاغ هوا و هوس است و همه ی آنچه که او مطرح می کند. نیروی جنسی و شیطانی ست.اما درد و رنج نیاز، در اتحاد دو نیمه ی کرم، برای مرد و زن ابدی ست. آنها در لطیفه ی سیاه کلاغ دخالت ندارند:«هیچ یک نمی دانستند چه شده بود» ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

اما اگر « نیاز جنسی» در اسطوره ی آغاز هیوز لبریز از درد و نیاز قهری ست، غریزه در ایجاد ساختار اجتماعی دقیقا عاملی نابود کننده است. کوشش خداوند برای آموختن زبان به کلاغ در «نخستین درس کلاغ» فاجعه ای ست دردناکتر از آنچه ساختمان برج بابل پیش می آورد. ( سفر پیدایش، باب 11 ) در آن روایت ، بشر، زیر تاثیر خواستی ، برای ایمنی و اتحاد می کوشد برجی بنا کند که سر بر آسمان بساید. پس خدا زبانشان را مشوش کرد و آنها بر سطح زمین پراکنده شدند. اما در « نخستین درس کلاغ» به مدد زبان اتحاد و توافقی ترسناک ایجاد می شود. خدا می خواهد به کلاغ کلمه ی جامه و متعلق به همه ی جوامع ، یعنی « عشق» را بیاموزد. وقتی این کلمه مطرح شد ، تمام وحشت و نفرت روابط فریب کارانه نیز شروع شد:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه


و کلاغ پیش از آنکه بتواند او را باز دارد ، باز عق زد
و حلقه ی زن ، بر گردند مرد افتاد و محکم شد.ه
آن دو بر علف تنیدند و دست و پا زدند
او کوشید آن دو را از یکدیگر جدا کند، نفرین کرد، گریست _ ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

در رشته شعرهای بعدی ، کلاغ می نگرد ، می آموزد و رو به کمال می رود. او جنایت و هرزگی، این زائده های تمدن را می بیند. هر جانداری از جانداران ضعیف تغذیه می کند که در طبقه بندی خلقت، از انسان - این غاصب دوپای مظلومان- پست تر است. درک غریزی کلاغ تیزتر می شود. داده ها به کامپیوتر ذهن او سرازیر می شوند، اما او با آموزش ، اجتماعی نمی شود . او ستمگر تنهایی ست که تابع واکنش های غیر ارادی خویش است. در میان شعرهای مجموعه، پس از « کلاغ دایناسوری» هیوز، چند شعری با مضمون فنای گیتی سروده: دوربین خیال هیوز بر نخستین بلا ، طوفان و بر پرده ی آخر آن ، مکاشفات [28] متمرکز می شود. وحشت از جنگ مدرن و رویاهای شگفت آور یوحنای قدیس - نویسنده ی آخرین کتاب عهد جدید - یعنی مکاشفات - در ملقمه ای از کتاب آسمانی و علم فیزیک ، یکی می شوند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در میان شعرهای مرتبط با ستیز اسطوره ای ، هیوز در باره ی یکی از مهم ترین شعائر مسیحی یعنی آیین عشاء ربانی ، نقیضه ای می آورد. در شعر « کلاغ در عشاء ربانی » عشاء سیاهی ست که در آن کلاغ لقمه ی « او» را می بلعد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

God Lay,agape, a great carcase [29]


ه( اینجا جناس عمیقا شگفت انگیز است)«لاشه ای بزرگ»این عید محبت مسخره کلاغ را قوی تر اما « وحشت زده» بر جای می گذارد.در صحنه ی تاریخ عهد عتیق ، بارها خداوند حضور می یابد تا عهدش را، پس از طوفانی که جهان را دیگر بار نابود نخواهد کرد ، تایید و تصدیق کند. اما در روایتی که تد هیوز از رابطه ی میان آفریننده و جهانش به دست می دهد . خداوند پس از نخستین کارش ، خسته دراز می کشد و می خوابد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

هر چند عهد عتیق هیچ اشاره ای به نجات دهنده ندارد ،اعتقادنامه حواریون، که شرحی ست مختصر بر اصول اعتقاداتی که در همه ی کلیسای های مسیحی قبول عام دارد، کار آفریننده و کار عیسی مسیح نجات دهنده را به هم پیوند می زند. هیوز اینجا نوعی این همانی مشابه می سازد، اما چهره ای که او می سازد به سترونی همان چهره ی نخستین است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه


در « ستیزه جو»[30] ، مردی نیرومند، خویشتن را به « چوب بست هیچ میخکوب می کند.»[31] و فدا می کند. ومثل مسیح که در میان ندبه ی زنان اورشلیم می میرد. ستیزه جو نوای گریه و زاری « تمام زنان جهان » را می شنود. اما آنها قادر به تکان دادن و نجات او نیستند. مرگ او، اندوه آنان را دو چندان می کند. تصلیب او، آزمون بی معنایی ست از توانایی بشر.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در یکی از قوی ترین افسانه های کتاب یعنی « کلاغ سیاه تر از همیشه» هیوز کلاغی را تصویر می کند که توهم ن[32] فرت انگیز نجات را پدید می آورد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

پس آدم فریاد کرد ، اما با صدای خدا
و خون او جاری شد اما، با خون انسان
پس آسمان و زمین در مفصل به هم لولا شدند
که مفصل قانقاریایی و بو گندو شد
وحشتی ورای رهایی
عذاب کاهش نیافت
نه آدم ، آدم شد و نه خدا، خدا.ه

روشنایی که خداوند آن را در سفر پیدایش به منزله ی خیر، برکت می دهد، در کلاغ پیروز نمی شود. اکنون کلاغ فقط می تواند خود باشد. حقیقت نوع خویش:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

کلاغ زهر خندی زد
بانگ زد: این است خلقت من
بیرق سیاه خود را به اهتزاز درآورد.ه

اما هیوز ستایشگر سلطنت تاریکی بر روشنایی نیست. کلاغ نیمی جانور اساطیری و نیمی دارای شعور انسانی ست که در شته حوادث این روایت ها ، به قدرتی مخوف بدل می شود. تا آنجا که دیگر او نمی تواند بمیرد و جبر تحمل بی مرگی، برای او شکنجه ای می شود بس دردناکتر از شکنجه ی تایریسیاس[33] در سرزمین هرز الیوت ، یا درد سیبل اهل کومی که با وجود حیات جاودانه، ملتمس مرگ است. در « تهوع کلاغ» جانور به درد خود اشراف دارد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه« کسالتش چیزی بود که سر دلش گیر کرده بود و نمی داتوانست قی کند.» او خود استاد مرگ است و این که می گوید «کیست آن که بالا دست من است؟» فقط او را به بینشی هراسناک از خودش می رساند:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
کلاغ شیرجه رفت ، سفر کرد، ستیزه جویانه اوج گرفت و جلوه گری کرد.ه
و سر انجام ، در نقطه ی پایان ، موهاش از ترس راست ایستاد
چشم هاش با تکانی شدید، بسته شد ضربه را حس کرد.ه
وحشت زده، سقوط کرد.ه

این گونه متلک کین توزانه ی کلاغ به انتها می رسد. او ، در بقیه ی شعرهای دفتر، دیگر نمی خندد. اگر چه نمی تواند بمیرد، ولی اعتماد به نفس دیوانه وارش ، بیش از پیش مرگ آور شده است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در سفر پیدایش ، خداوند روشنایی را می ستاید و برکت می دهد ، اما نمی گوید تاریکی از آن پس نخواهد بود. هیوز بر واقعیت اقتدار تاریکی ، و نیروی فناناپذیر آن ، تاکید می کند.[34]ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

کلاغ در شعر « کلاغ و دریا» به اسارت خود پی می برد. در آنجا خون سردی و بی تفاوتی مهیب دریا، هر جنبشی را خنثی می کند. به گونه ای که دریا « همچون مرد مصلوبی که از حرکت باز مانده» عقب گرد می کند. در شعر بعد « حقیقت همه را می کشد» کلاغ گرفتار شوریدگی و جنون می شود و چون بر هر تکه ازاین واقعیت باز مانده واقف می شود به آن چنگ می زند. با پنجه های جنایتکارش ، در را به روی همه چیز می بندد و سرانجام تاراج گر می شود:
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

زمین چروکیده و کوچک شد تا حد یک نارنجک دستی
و اوآن را به دست گرفت ، به دست گرفت و گرفت و
بنگ!ه
او به خاطر هیچ ترکید.ه

این آخرین شعر هیوز در باره ی انجامش مکاشفه آمیز آفرینش است. و پایانی که او در کتاب کلاغ به عنوان پدیده ای ارجاعی عرضه کرده است. چند شعر باقی مانده از این مجموعه تصاویر چرخش بی پایان نو سازی و نوزایی دو سوی ناسازگار هستی ست. کلاغ همچون ققنوسی مخوف ، خود از نو زاده می شود:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

و او که تا کنون هرگز کشته نشده
درمانده قارقار می کند.ه
و بدین گونه زاده می شود


آخرین چشم انداز ما از کلاغ« پادشاه مردار» است . جوجه های او بر بسیط جهان خالی و در میان « کوشگ جمجمه ها » از تخم بیرون می آیند. تخیل نیرومند هیوز بر آن است که نشیم کلاغ بر صلیبی قرار دارد که مسیح بر آن ، مسلوب شده است:«سریرش چوب بست استخوان است ، فرو آویخته/عذاب و آخرین تخته پاره»
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
مسیح در جلجتا ، و در میان کوشگی از جمجمه ها ، مرد. اما برای نجات دهنده ی هیوز رستاخیزی در کار نیست؛رنج او بی معناست. نه روشنایی کتاب مقدس که تاریکی به شکل کلاغ بر بسیط سکوت جهان ، فرمان می راند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
افسانه ی پایانی، « پسران دو اسکیمو» هیچ گشایشی در دید سراسر یاس آلود روایت های کلاغ ایجاد نمی کند. در دو شعر«گریز از جاودانگی» و « چگونه آب بازی آغاز کرد» درد و مویه سر چشمه ی زندگی ست. هنوز اشتباه کلاغ را که پشت به دریا کرده، به عنوان واقعیتی که از او قوی تر است نمی پذیرد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

کلاغ اسطوره ی آفرینش هیوز است. او مثل شاعر- واعظ ادعا می کند که هست، و پیوند آفریننده و آفرینش را با نقل داستان هایی در این باب بررسی می کند. شگفت آور اینکه نقش او دقیقا مشابه نقش نویسندگان گزارش های آفرینش کتاب مقدس است. متن وسترن من از گزارش های آفرینش کتاب مقدس با تعبیر هیوز در کلاغ می خواند: [35]او سوای پرسش انسان وحشت زده در باب جهان وحشتناک ، پرسش دیگری درباره ی آغاز و انجام جهان ، پیرامون تحقق وجود و توقف وجود، مطرح می کند. انسان محدود، در باره ی مرزهای خود و جهانی که به وجود می آید. [36] وسترن من در ادامه می گوید که « تحقیق اساسی در باب زمین و پشتیبانی از موجودیتش متعارف تمامی نوع بشر است.این مطلب از نظر همه ی تمدن ها ، نژادها و مذاهب چنین است، و به وجود بشر وابسته است.»[37]ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
حتی ناقدانی که ستایشگر قدرت دید هیوز بوده اند ، از سبک او در کلاغ گریزان و آشفته شده اند. در میان خوانندگان او ، بهترین شناسنده اش کالوین بدیینت،« گله کرده که کلام شعر هیوز، به رغم مصراع بندی نردبانی، تمایل به بندهای کوتاه و بلند نثر دارد...»[38] اما شعرها ، نثروار و مزین و دارای پایان بندی اند و سبک کلاغ با افسانه های سفر پیدایش شباهت بسیار دارد. هرمان گانکل ضمن بحث در باب صورت ادبی این افسانه ها، می گوید سفر پیدایش نثر است اما ... « این نثر، زبان عام گفتگوهای روزمره زندگی نیست. بلکه به اعتبار ترکیب آن هنری تر است و نوعی ساخت ضربی موسیقیایی دارد. وزن متن عبری سفر پیدایش ، همچون کتابی بسته، بر ما روشن نیست. اما کسی که سفر پیدایش را بلند می خواند نوعی هارمونی سازگار در موازنه ی ضربی بندها حس می کند و مترجم سفر پیدایش ناگزیر باید از جمله های متوازن متن تقلید کند.»[39] مانند سفر پیدایش ، سرودهای کلاغ، یکپارچه و منسجم است. ضرب آهنگ کتاب ، با خواندن شعرهای مجزا، پدیدار نمی شود. کلاغ افسانه ای یگانه متشکل از شماری شعر است و شرحی بر اسطوره ی نوزایی مداوم تاریکی ست و توصیف های گانکل از سبک سفر پیدایش ، با تحلیل شیوه های پدیع کلاغ تطبیق می کند. او می گوید دامنه ی افسانه های سفر پیدایش محدود و سبک آن فشرده و موجز است و راوی بی طرف می ماند. او تمایل به سادگی دارد و در جزییات مقتصد است و متمایل به ایجاز. وجود یکایک این شگردها در کلاغ مسلم و تاثیر آنها همه جانبه و جمعی ست. « دو افسانه» آغاز کتاب با دو افسانه ی پایانی « آواز اسکیمو» که قولی ست در باب اسطوره ی آفرینش در فرهنگی دیگر، به شکل موازنه قرار گرفته اند. هیوز در پایان ، بر مجموعه ی شعرهای کلاغ قطعه ای با عنوان « خون کوچک » به هنجار دعا یا نیایش افزوده است. این واپسین قطعه ، چنانچه در تنهایی خوانده شود، رازانگیز است. این شعر تضاد تمام رشته شعرهای کتاب_ روشنایی و تاریکی ، توان و ناتوانی، خلق و فنا_ را به هم پیوند می زند. « خون کوچک» ادعانامه ای در برابر اصل حیاتی هستی است، به رغم سیاهی منظر و یا به دلیل آن ، نیایشی برای اراده و اشتیاق به زندگی ست. شعر در پی خون کوچک است و به او می گوید: « چه خردمند بالیده ای ، چه خوف انگیز بالیده ای،پستان های کپک زده ی مرگ را می مکی»، تا « بنشین بر انگشتم/ بخوان در گوشم/ ای خون کوچک» کلید واژه ی این نیایش ، واژه ی « بخوان» است. فقط هنرمند یا شاعری که تپش موزون خون را در رگ ها پی می گیرد، قادر است پس از شناختن حقیقت کلاغ بر ضرورت استمرار آن انگشت بگذارد. کلاغ تد هیوز جستاری عمیق و دلاورانه در باره ی خاک و نگاهداشت هستی آدم است. ناقدان با سهل انگاری بسیار ، و به اعتبار دفع آن تصویرهای خشونت بار، از ادراک صورت زیبا شناختی این کتاب تن زده اند. این واکنش ها برای وضع اخلاقی هیوز یکسره حالت پیش نشینی یا پوزش خواهی داشته است. اما هیوز خواستار همراهی با خشونت یا التفات به آن نیست. او بی وقفه به چیزی خیره شده است که آن را حقیقت هستی می داند. در کتاب کلاغ، شاعر قیافه ی ستیزه جوی رمانتیک به خود نمی گیرد. حال او، حال کسی ست که بدون ملاحظه و سازش ، آنچه را اخلاقیون لیبرال رد می کنند، حقیقت بنیادین انسان و سرشت او می داند . اما هیوز اصلا از محاکمه ابایی ندارد.زیرا آنچه او می گوید مغایر وجدان عصر نیست. دید کلی او« نیست انگارانه» نیست چنانکه آخرین شعر کتاب ، شاهد این مدعاست. « خون کوچک» نیایش شاعر است. شاعر سنتا با آفرینش پیوند دارد و هیوز، اکنون قدرت را برای شنیدن پیگیر نوای تپش خون خویش می خواهد.این درخواست تحملی پرهیزکارانه نیست. او می خواهد با شنیدن این ضربان مداوم و نیل به آگاهی، به آشفتگی ها شکل بخشد و با تمام موجودات زنده پیوند یابد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
خون کوچک « کوبش طبل بر جمجمه ی گاو است/رقص با پاهای پشه./با دماغ فیل و با دم سوسمار است.» اینها یاد آور خرد و حکمت آفرینش است. هیوز ضربان آن طبل .را در کلاغ می شمارد. و همان گونه که خداوند، مطابق سفر پیدایش ، خلقت خود را دید و آن را نیکو یافت و برکت داد، هیوز نیز آفرینش خود را می پسندد و نیایش می کند تا حقیقت بدوی آن « بر انگشتش بنشیند و در گوشش بخواند.»ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

____



1- Critical Quartery, Vol.19,NO I
2-C.J.Rawson



ه3 - « تد هیوز: یک ارزیابی دو باره »
Essays in criticism
جلد 15 (1965) ص 77ه
4- Calvin Bedient
ه 5 -هشت شاعر معاصر ( لندن ، 1974) ص 100 ه

6- Egbert Faas

ه 7- شمن در انگلیسی:ه
ُ
Shaman
از سنسکریت:ه
Saramana

مشتق شده و کسی را گویند که خانه و کسان خویش را ترک گوید و در خلوت به عبادت و ریاضت پردازد. برای راهب بودایی و یا برهمایی و بت پرست و خود بت نیز به کار رفته است ر. ک : لغت نامه ی دهخدا(م)ه

ه 8 - تد هیوز و کلاغ ( مصاحبه)ه
London magazine
جلد 10 ( ژانویه 1971)ص 32
9- Keith Sagar

ه 10- هنر تد هیوز ( کمبریج، 1975) ص 146ه

11- J. Brooks Bouson
12- Unified Form

ه13- تفسیری از کلاغ تد هیوز
Concerning Poetry
جلد ( 1974) ص 32-21 ه
14- Creation,Redemption,Apocalypse

ه15- نگاه کنید به مطلبی که در مقاله به آن اشاره شده.ه

ه 16- در این مبحث به نسخه ی کتاب مقدس ، چاپ دانشگاه آکسفورد که به عنوان
Oxford Annotated Bible
به سال 1962 در لندن و نیویورک منتشر شده، رجوع شده است.ه

ه 17- آفرینش ، ترجمه ی
John J. Scullion, SJ.
ه( فیلادلفیا، 1974) ص 118ه

ه18- همان جا.ص 22ه

ه19- دانشوران و اساتید کتاب مقدس، به نوعی استنتاج محکم و پایدار، در باب گزازش های سفر پیدایش ، پیش از پیدایش خط و پس از آن در دوره ی ارتقائ خط دست یافته اند. یازده باب نخست کتاب مقدس در دوره ی سنت شفاهی و سینه به سینه پدید آمده است. فصولی که بتدریج به شکل اوراق نسخ خطی نوشته شده و شکل مکتوب یافته است. مفسران نسخ خطی بر آنند که متون باب های 1-2 سفر پیدایش به دو متن ادبی تعلق دارد. از این روی یکی متن" ج "یعنی یهوه ( در زبان آلمانی نام یهوه با "ج" آغاز می شود.) و دیگری متن "پ "،یعنی متن کشیش ها.ه
Priestly writing
متن "پ" در قرن پنجم میلادی به وجود آمد و آن نسخه ی دیگر در قرن نهم یا دهم میلادی.ه


20- Reflection on Creation
ه 21- وسترن من، متنی که در مقاله به آن اشاره شده،ه

ه22- کلاغ(چاپ لندن و نیویورک، سال 1971)- منبع نقل شعرها همین چاپ است و شماره ی صفحه ی متن اصلی اشعار قید شده است.ه

ه23- حماسه ی آفرینش بابلی منظومه ایست در هفت لوح که شرح نبرد میان تیامت، هیولای روز ازل که به صورت اژدهایی تجسم یافته ، یا مردوخ ، ایزد جوان بابلی است ایزدان مسن تر او را به عنوان قهرمان خود به رهبری بر می گزینند. مردوخ تیامت را تکه تکه می مند و می کشد...(م)ه


24- Babylonian Creation epic * Enuma Elish
25-Tiamat

ه 26- دیوید لاج در مطلبی با عنوان « کلاغ و کارتون ها»ه
(Critical Quarterly)
جلد 13 ( بهار 1971) درخشان ترین مقایسه را میان آفرینش هیوز و نقاشی کارتون های والت دیسنی به دست داده است. در نخستین پاره ی مطلب، لاج به اختصار به نظریه ی من پرداخته است: « کلاغ در اندازه ای به مراتب کوچکتر ، از گستره ی کتاب مقدس تقلید می کند و تاریخ جهان را از بدو پیدایش تا پایان آن در بر می گیرد، از سفر پیدایش تا مکاشفه ی یوحنا( ص 37)ه

27- Machinery of religion

ه 28-ه

Apocalypse
یا
Revelation
همان مکاشفه ی یوحناست. در این مکاشفه تصاویر و اشکال هول آور دوزخ بر یوحنا مکشوف می شود. از این رو گاه این کلمه مترادف با دوزخ و رستاخیز است، و گاهی این دوزخ همراه با بلایای زمینی بیماری و جنگ و قحطی و جز آن است. در این گونه متن ها این کلمه با توجه به ضرورت متن، گاهی به مفهوم مکاشفه و گاه به معنی قیامت و دوزخ است.(م)ه

ه29- معنی کلمه به کلمه ی این سطر ظاهرا چنین است: خدا وضع کرد، عشاء را، کالبدی بزرگ را . البته باید به معنای دیگر فعل :ه
to lie
نیز توجه کرد. چنانکه شاعر به معانی مختلف واژه:ه
Agape
نیز نظر داشته، زیرا این کلمه هم به معنی مبهوت ، حیران، شگفت زده ... است و هم به معنی عید محبت، عید دوستی و عشاء ربانی.(م)ه
30- Contender
ستیزه جو


ه31- هیوز در این جمله هم از طیف معنایی کلمه ی :ه

nail


بهره برده است. سطر شعر :ه

nailed himself with nails of nothing

باید با توجه به معنای مختلف فعلی و اسمی
nail
ه(میخ، ناخن، چوب بست ،چنگ، منقار و میخ کردن ، بستن، محکم کردن و ...)معنی شود . ( م)ه

32- Chimera :
جانوری ست که سرشیر ، بدن بز و دِم مار دارد. لولو یا هیولا، و مجازا به معنی توهم، خیال باطل و وهم و ... است. (م)ه

ه33- ر.ک. بند سوم سرزمین هرز، موعظه ی آتش . الیوت خود در حاشیه ای که بر سرزمین هرز نوشته
Tiresias
تایریسیاس را معرفی کرده است. در مورد سیبل اهل کومی
Cumaean Sibil
نیز به همان شعر رجوع کنید. ( م)ه

ه 34- بدیینت. ص 106ه

ه 35- وسترن من . ص 14ه


36- Herman Gunkel

ه 37- همان جا.ه
ه38- بدیینت. ص 116ه
ه 39 - افسانه های سفر پیدایش ، ترجمه ی
W. H. Carruth
ه( نیویورک) ص 38ه





این ترجمه از کتاب شعر جلد دوم _ چاپ اصفهان _ 1373 _ گرفته شده است






__________

No comments: