Wednesday, July 1, 2009

Fariba Sedighim

_________

olga.chagutdinova.chair
Olga Chagutdinova
Chair
__________


فریبا صدیقیم


سطری که حذف شد


مثل چشم های تو آب می شوم روی نیمکت خالی
وقتی که گلوی خیابان پر می شود از دود قطار
و تلق تلق
ه ه ه ه ه ه کفش هایی است که قلب خیابان را تکه تکه می کند

جایم گذاشتی؛ه
قطار پر شد از بلیط و مسافران پاره
جایت گذاشتم؛ه
و مه افتاد روی رقص زنجره ها

خداحافظ!ه
برای گفتنش حضور خدا لازم نبود
سرفه ی خیابان کافی بود
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه دارکوبی که روی زمان می کوبید
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه و گوش هایم زنگ... زنگ

خداحافظ!ه
تار می زنم
ه ه ه ه ه ه ه تارترین نت صدایم را
بوی عطرت هنوز مست
رنگی ات رفته و سیاه و سفیدت مانده به جا
و این تنهایی لرزان و آب شده
راه می افتد در پی قطار
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه که بگوید
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه خدا.........حافظ....ه


_______

1 comment:

آذر کیانی said...

سلام عزیز. خیلی خوب .چقدر این صحنه ها جلوی چشممان بودو نتوانستیم بگوییم و شما خیلی خوب.