Saturday, August 1, 2009

Faramarz Soleimani

________


Eyn Ali Gulu _ Mohamad Ramazani
_______________

فرامرز سلیمانی


طبیعت بیجان


-
چند نقطه که می‌‌تپد سیاه و سپید
در چند نقطه که می‌‌دود گرد پا گرد چند نقطه در طبیعت بیجان-
بر سفره ی مندرس ماه
اناری می‌ خوشد
تازه در باغ مشرف به ایوان
وقتی تنی می‌‌تند بر خسوف
چیزی از من کم دارد لایه ی عصری که آغاز می‌‌شود
به آواز کنار آواری
یا تلنگری شاید
در گامی‌ تمام
تا گشتی دیگر گشوده بگردانمش
بر سفره ی مندرس ماه
هنوز کوبه ی طبل بی‌ پرده می‌‌تند بر خسوف
به قصد چیدن می‌‌اید
لایه‌های عصر مریم
در سبدی ٔگل
خرام بوریا ی دعوت
به قصد برچیدن
اندام ریشه یی ش
ریشه ی تنها
بر تن می‌‌تند
در یله‌های خنک
بار ٔگل به تازه گی می‌‌خوشد
در اناری چاک
چاک طپش هاش
کمی پیش و پس
بالا و پایین شاخه‌ها و پایین تر
آواز ناهنگام عصر کنار آواری بر پا
یک تیک دیگر
یک تیک و تاک بالای بر چرخ
کمی از باریکه‌های بین راه
پیش و پس از پیش و پس از عصر
به جان آمده بود طبیعت بیجان
با یی به جان می‌‌جست
تمرین بازی را داشتم می‌‌گفتم توی خیابان
بعد شاعر کلاه گیسوی حصیری ش را به با د بخشید
و شعر طبیعت بیجان را خواند
داشت می‌‌گفت چگونه زبان را کنار زبان می‌‌گذاری
و من گلابی‌ها را تازه توی سبد چیدم در آبچین سبز
و انجیر و انگور و انار چاک چاک
روی بومی تر



ه(نوشتای تازه : تابستان ۱۳۸۸/۲۰۰۹ ، لندن تان)ه

______________

1 comment:

آذر کیانی said...

سلام.شعر خیلی خوبی ست .ممنون