Firoozeh Mizani
_________
Sexperiencias, 1968 ~ José María Nunes
______________
فیروزه میزانی
قبه ی باد
چه گیسوان سرخی دارد پاییزِ تابستان
چه اشتهای مهیبی
به جویدنِ برگ ها
نخستین و آخرین باران _ ه
این سیب از یاد رفته
در تعارفی به دنیا.ه
حباب های حایل و پراکنده
تمام فرصت هاست
تمام زمزمه ها سرخ
تنها باد است بیرون و توو می وزد
از چارچوب خالی .ه
1 comment:
فیروزه میزانی در شعر همونجائی که باید باشه بی بروبرگرد. معرکه بود.ممنون
Post a Comment