Rose Ausländer
_________________
For Rose Ausländer, a Jewish poet from Eastern Europe who spent much of her life in exile in the United States and Germany, her only true home was "the word itself."
_____________________________
رُزه آوسلندر
فارسی: لطفعلی سمینو
کودکی
پیش از جشن تولدهای بسیار
زمانی که پدر و مادرمان
گذاشتند فرشتهها
پیش ما بخوابند
آری عزیزانم
روزگار خوشی داشتیم
هر گوشه
اعجازی خانه کرده بود
کوه جادو از شیرینی بادامی
قفسهیی که
آسمان تاخورده در آن آرمیده بود
آری عزیزانم
آن زمان دوستان زیادی داشتیم
میتوانستیم به عزیزتزینشان
ستارهای
جزیرهای
و حتا فرشتهای هدیه دهیم
پیش از جشن تولدهای بسیار
زمانی که هنوز زمین گرد بود
و نه اینطور گوشهدار مثل حالا
دورتادورش را
به یک جهش
با کفشهای چرخدار دور میزدیم
یکنفس
بله عزیزانم
در سرزمین یکی بود یکی نبود
روزگار خوشی داشتیم
پدر و مادرها با ما پرواز میکردند
به قفسههای پرستاره
برایمان بلیط ورود به سرزمین شیرینیها را میخریدند
و تشویقمان میکردند
دنیا را هدیه دهیم
وقتی روی شیشههای پنجره
گلها میشکفتند
مادر غذا میپخت
سرما بود و گرما
و عسل در بلورهای روشن
ما میخندیدم
در مشتهای کوچکمان
تا آنکه روباه آمد
و سرما و گرما را دزدید
و عسل و بلورهای روشن را
خنده
در مشتهای کوچک ماند
ترس و اشک شور
چشمها را پر کردند
No comments:
Post a Comment